/90

آموزش معارف اسلامي،سال سيزدهم، شماره 47، ص21

 

عجم،فتوای دهاتی بوی دهاتی و فتوای شهری بوی شهری»، میگویدچگونه ممکن است فقیهی از نظامات و جریان طبیعی بیخبر باشد،به تکامل و پیشرفت زندگی ایمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورات عالی و مترقی این دین حنیف را که برای همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریانها و تحولات و پیشرفتهاست کاملا و بهءطور صحیح استنباط کند»3وی در ادامهء این بحث از لزوم ادراک ضرورتهای زمان سخن میگوید و مسأله تقسیم کار تخصصی در فقه و تشکیل شورای فقهی را مطرح میسازد.4بالاخره در سخنرانی بعدی تصمیم میگیرد بحث در موضوعات دینی را کنار بگذارد و بهء سراغ بنیادها برود و از احیای فکر دینی سخن بگوید(27/5/1340).چنانکه خود در دستنوشتههایش در نه سال بعد اذعان داشته است،این عنوان را از اقبال لاهوری الهام گرفته بوده است.5در این جلسه به شدت بیسابقهای به طرز تلقی مسلمانان از اسلام حمله میکند و از جمله میگویدفعلا لازم نیست که زیاد دنبال این باشیم که کسی را که مسلمان نیست،مسلمان کنیم.البته منتهای آرزو این است،ولی آن چیزی که فکر میکنیم در درجهء اول لازم است، این است که فکر دینی که الان ما متدینها و مسلمانها و نمازخوانها و روزهگیرها زیارتروها و حجکنها داریم،این فکری که در خود ما بهحالت نیمهمرده درآمده است،...این را زنده کنیم...در میان کشورهای دنیا به استثنای چند کشور،کشورهای اسلامی عقبماندهترین و منحطترین کشورها هستند و نه تنها در صنعت،در علم،اخلاق،معنویت و انسانیت هم عقب هستند...باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام بهصورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست؛بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما بهصورت مسخشده موجود است.توحید ما،نبوت ما،امامت و ولایت ما،معاد ما،همهء دستورات اسلامی مثل صبر و زهد و تقوی و توکل،در ذهن ما مسخ شده است...فکر دینی ما باید اصلاح شود.تفکر ما دربارهء دین غلط است؛غلط.به جرأت میگویم:از چهار تا مسأله فروع،آن هم در عبادات،چند تایی هم از معاملات،از اینها که بگذریم،دیگر فکر درستی دربارهء دین نداریم،نه در این منبرها و این خطبهها میگوییم و نه در این کتابها و مقالهها و روزنامهها مینویسیم،و نه فکر میکنیم».6 در پایان این سخنرانی پس از اشاره به این حدیث«اذا ظهرت البدع فعلی العالم أن یظهر علمه و الا فعلیه لعنة الله»وظیفهء احیای دین- از راه مبارزهء با بدعتها و تحریفها-را بر عهدهء علمای دین گذاشته،میگوید این مقدمهای بود که بعدا بحث مفصلتر در این باب داشته باشیم.

 

باید بگوییم که در این برهه،نقد سنت برای شهید مطهری(ره) اهمیت بسیار یافته است و چنانکه از سخنان بالا برمیآید،بر این باور است که ما با نقد سنت،میتوانستیم مزایای تجدد را خودمان بهصورت خودجوش داشته باشیم؛نه تنها در معنویت و انسانیت و اخلاق،بلکه در علم و صنعت.و باز چنانکه برمیآید، در اینجا روش وی در نقد سنت،تصفیهء سنت است از بدعتها و تحریفها؛یعنی از طریق بازگشت به کتاب و سنت اصیل، در عین آگاهی از زمانه.بههرحال وی دو سخنران بعدی خود «فریضهء علم»و«رهبری نسل جوان»را در راستای همین اندیشهء احیای دین مطرح میکند.اندیشهای که تا آخر عمرش،یکی از ارکان مباحث وی بود.

 

در سال 1340 جریان رخ میدهد که باعث جدیترشدن استاد مطهری در این مباحث میشود.در فروردین این سال، آیة الله بروجردی که مرجعیت کل شیعه را داشتهاند رحلت میکند.شاه برای انحراف اذهان مردم،پیامهای تسلیت به مراجع نجف مینویسد تا از قدرت حوزهء علمیهء قم بکاهد. در میان مردم هم بحث شدیدی دربارهء اینکه مرجع بعدی چه کسی باشد،درمیگیرد.شرکت سهامی انتشار،که مطهری نیز عضو هیأت تحریریهء آن بوده است،تصمیم میگیرد کتابی برای آگاهشدن مردم نشر دهد؛اما کمکم به این نتیجه میرسد که بهجای بحث دربارهء اشخاص،اساسا دربارهء موضوع مرجعیت و روحانیت نگرش جدیدی از جانب اساتید حوزه و دانشگاه ارائه شود.مطهری که در تدوین این کتاب نقش بسزایی داشته،علاوه بر دادن متن سخنرانی اصل اجتهاد در اسلام برای درج آن،دو مقالهء مهم دیگر نوشت.یکی«مشکل اساسی در سازمان روحانیت»،که به برخی اصلاحات ضروری در نهاد روحانیت،خصوصا مسأله نحوهء ارتزاق روحانیان،اشاره میکند؛ دیگری«مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی»که اولین گام وی در معرفی شخصیتهای احیاگر و اصلاحگر است؛ایدهای که غیر از گام بعدیش که در سال 1349 برداشته شد(در سلسله سخنرانیهای احیای تفکر اسلامی)،تا سال 1357(و نوشتن کتاب«بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر») متوقف ماند.البته وی در همان مقاله بهطور ضمنی،چنین تأخیری را پیشبینی میکرد؛چرا که میگفتجامعهء ما هنوز به سطحی نرسیده است که بتواند یک شخصیت را تحلیل کند.برخوردش با شخصیتها یا«مداحی»است یا«لجنمالی»که وجه مشترکشان «گزافهگویی»و فرار از تحلیل عمیق است».7بههرحال این کتال ابتدا در سال 1341 چاپ شد و با چنان استقبالی مواجه شد که از سویی به عنوان کتاب برگزیدهء سال معرفی گشت و از سوی دیگر در سال بعد تجدید چاپ گردید.استاد مطهری بعدها از این کتاب


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری