/90

فصلنامه اندیشه صادق، شماره 6 /ص:68

 

    زندگی فرد به خود او تعلق دارد. این زندگی به خدا یا دولت تعلق ندارد و می تواند با آن هر طور که مایل است رفتار کند و هر عقیده ای را که خواست می پذیرد. اما اظهارات شهید مطهری در زمینه آزادی عقیده، درست نقطه مقابل اندیشه لیبرالیستی است. آنجا که می فرمایند: «در راه واقعی برای سعادت بشر نباید گفت عقیده یک انسان ولو آن عقیده بر مبنای تفکر نباشد، آزاد است»[21]. در نظر استاد بر عکس لیبرالیسم، آزادی هدف نیست و یا عالی ترین هدف سیاسی نیست که بشود در هر شرایطی آن را محترم شمرد، همانطور که در بحث فطرت اشاره کردیم، آزادی برای این است که بتوان به تکامل رسید و در راه تعالی قدم برداشت. وگرنه در جایی که نتواند این هدف را تأمین کند، احترامی ندارد. برای سعادت فرد باید در عقیده او تغییر و تحول به وجود آورد تا او در این راه گام بردارد، نه اینکه او را آزاد گذاشت که به شقاوت خود ادامه دهد و راه نجات را نیابد. پس آزادی عقیده در اینجا موردی ندارد.

د) قدرت و قوت اندیشه اسلامی و بارور شدن آن در مواجهه با شبهات و اندیشه های دیگر

قدرت و قوت اندیشه اسلامی وابسته به نیروی ایمان و اعتماد آن است و بنا بر شواهد تاریخی، هیچ گونه مانعی در سر راه آزادی اندیشه و تفکر اصیل وجود ندارد. «هر مکتبی که ایمان و اعتقادی به خود ندارد، جلو آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد. این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند. این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی می بینیم. در این کشورها، به دلیل وحشتی که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیوها طوری ساخته می شوند که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی، آنچنان که زمامداران می خواهند، بار بیایند. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها، خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند.»[22]

استاد در ضمن آثار خویش به اثرات مثبت و پرباری اشاره می کنند که نتیجه تعاملات عقیدتی در جامعه اسلامی است و به حیات و زندگانی جامعه اسلامی منجر می شود. «من در نوشته های خود نوشته ام: من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی می کنند و مقاله می نویسند، متأثر که نمی شوم هیچ، از یک نظر خوشحال می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شد که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند، وقتی خطرناک است که حامیان دین آن قدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند؛ یعنی عکس العمل نشان ندهند. اما همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلامی وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس العمل نشان بدهد، مطمئن باشید که در نهایت امر، به نفع اسلام است»[23].

ه ) مرز آزادی عقیده کجاست؟

استاد شهید در این رابطه به تبیین سلسله مسایلی می پردازد که می شود آزادی عقیده را به اجبار متوقف ساخت و آن زمانی است که تحت پوشش های اغفال گرایانه و توطئه خیز، نیت های شوم که ضد آزادی فرد است، دنبال می شود. ایشان معتقدند: «احزاب و افراد در حدی که عقیده خودشان را صریحاً می گویند، و با منطق خود به جنگ منطق ما می آیند، آنها را می پذیریم. اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افکار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمی گوید، حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید»[24].

اساساً از نظر استاد، آزادی ابراز عقیده و بیان آن، متکی به این است که فکر خودمان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستیم، بگوییم. استاد بر این باور است که «از نظر اسلام، تفکر آزاد است، شما هر طور که می خواهید بیندیشید، بیندیشید، هر طور که می خواهید عقیده خودتان را ابراز کنید به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد ابراز کنید، هر طور که می خواهید بنویسید، بنویسید، هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد»[25]. اکنون به این مسأله می رسیم که در چه مواردی بشر را باید آزاد گذاشت؟ در چه مواردی اجبار و تحمیل آن جایز نیست؟

استاد با اشاره به آیه «لا إکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ»[26] می فرماید: دین و ایمان اجباری نیست و این آیه می تواند خطاب به پیامبر، ناظر به این مطلب باشد که: تو از مردم ایمان می خواهی، مگر با اجبار هم می شود کسی را مؤمن کرد؟

در قرآن مجید خطاب به پیامبر آمده است: «فذکّر إنما أنت مذکر، لست علیهم بمصیطر»[27] ای پیامبر! وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است، تو که مسلط بر این مردم نیستی که بخواهی به زور آنها را مؤمن و مسلمان کنی. پس بعضی از موضوعات است که خود آن موضوعات زوربردار و اجباربردار نیست. طبعاً در اینگونه مسایل باید مردم آزاد باشند. اصلاً بشر را باید در این مسایل که باید در آنها فکر کنند، آزاد گذاشت تا به حدّ رشد و بلوغ اجتماعی برسند که از جمله اینها رشد فکری است. استاد می فرمایند:

فصلنامه اندیشه صادق، شماره 6 /ص:69

 

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری