/90

کپرنیکی در نجوم، در ایجاد روحیة تحوّل و تغییر و انقلاب در بنیان های فرهنگ و تمدّن غرب جایگاه ویژه ای دارد. «راسل محسنات اخترشناسی جدید را که با کشفیات کپرنیک به وجود آمد، دو چیز معرفی می کند: نخست، بازشناسی اینکه آنچه مردم از عهد باستان باور داشته اند ممکن است نادرست باشد؛ دوّم اینکه معیار حقیقت علمی گردآوری اطلاعات با صبر و شکیبایی است همراه با حدس های متهورانه دربارة قوانینی که این اطلاعات را به هم ربط می دهند. انقلاب کپرنیکی با توجه به این امر پدید آمد که اگر به جای زمین، خورشید را مرکز عالم بگیریم، نظم جهان به مراتب از آنچه ارسطو و جانشینانش پنداشته بودند، ساده تر و قابل فهم تر و علمی تر از کار درمی آید.»[3] هیوم نیز که شدید ترین تکان ها را به کانت داد، مدعی انقلاب کپرنیکی در علم اخلاق بوده است.[4]

کانت، به اعتراف خود، با خواندن هیوم از خواب جزمیت بیدار شد و تصمیم گرفت در معرفت شناسی نیز انقلاب کپرنیکی کند. تا آن زمان و بر اساس تعلیمات منطق ارسطویی ملاک صدق قضیه در مطابقت ذهن با عالم خارج بود. اما کانت معادله را معکوس کرد و معتقد شد مناط صدق قضایا عبارتست از مطابقت عین(object) با ذهن(subject)؛ او با تفکیک آنچه برای ما قابل تجربه است، یعنی پدیدار (Phenomenon) و آنچه از دسترس شناخت ما خارج است یعنی شیء فی نفسه (Noumen) سر ورشکستگی مابعدالطبیعه را وارد شدن عقل نظری در قلمرو ممنوعة « شئ فی نفسه» دانست؛ و چاره اندیشید که عقل نظری باید بدون اتلاف وقت، از موضعی که به ناحق از آن دفاع می کند، عقب نشینی نماید. کانت معتقد بود مابعدالطبیعة رسمی از سر بی پروایی و پرواز در سرزمین های دوردست، قدرت بینایی و توان جسمانی اش را از دست داده و باید با کندن پرهای دروغین، و بازگرداندن به موضع اصلی، از مهلکه نجات یابد. اما سوگمندانه و از سر افراط چنان در کندن پرها مبالغه نمود که از پرواز در ملک طلق و قلمرو مجاز خود نیز محروم ماند. او در بخش پایانی کتاب تمهیدات (مقدمه ای برهر مابهد الطبیعه


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری