/90

فصلنامه اندیشه صادق،ص 73

_________________

راه حل مناسب باز خواهد داشت.

استاد مطهری متفكر بزرگی است كه علاوه بر توجه دادن به پرسش اساسی و مهم دینداری در دنیای جدید، با سرمایه و میراث عظیم علمی كه از خود بر جای گذاشته، ما را در طرح بحث درست و منطقی در رابطه با موضوع سنّت و تجدّد و در طراحی دقیق گامهای پژوهشی مناسب برای پاسخگویی به پرسش موردنظر یاری می رساند.

مراحل و محورهای پیشنهادی ما برای پژوهش در ذیل موضوع سنّت و تجدّد با هدف پاسخگویی به پرسش مورد نظرمان عبارتند از: 1ـ شناخت سنّت 2ـ  شناخت تجدّد 3ـ تعارض سنّت و تجدّد 4ـ نقد سنّت 5ـ نقد تجدّد 6ـ جمع سنّت و تجدّد 7ـ پژوهش پیرامون یكی از مصادیق تعارض سنّت و تجدّد 8ـ بررسی دیدگاه اندیشمندان مختلف درباره سنّت و تجدّد. اكنون به توضیح درباره هر یك از محورهای مذكور می پردازیم.

محور اوّل پژوهشی: شناخت سنّت

از جمله اشكالات وارد بر پژوهشهایی كه تا كنون در باب سنّت و تجدّد انجام شده، این است كه متفكران و پژوهشگران تعریف روشنی از سنّت ارایه نمی كنند. ابهام و نارسایی تعریف یا عدم تعیین مراد به صورت دقیق، موجب عقیم ماندن تحقیق و عدم توفیق در به دست آوردن دیدگاهی صائب و در نهایت ناتوانی در ارایه راه حل در باب تعارضهای سنّت و تجدّد خواهد شد. تعریف «سنّت» به شرق و شرقی، تمدن و فرهنگهای دارای پیشینه طولانی، جهان سوّم و یا كشورهای عقب مانده در برابر كشورهای پیشرفته و توسعه یافته، یا جنوب در برابر شمال، فرهنگهای پیرامونی، تفكّر گذشته گرا و... از جمله این دیدگاههاست[11].

دلیل چنین ابهامهایی این بوده كه برخی سنّت را مورد تقدس و تصدیق مطلق قرار می داده اند و در مقابل سنّت نیز از سوی عده ای دیگر مورد شماتت و انزجار واقع می شده است. عده ای از سنّت به عنوان جریانی اصیل، ملی، خودی، بومی، ریشه دار و... دفاع كرده و می كنند و گروهی دیگر سنّت را به منزله پدیده ای متحجر، واپسگرا، قشری، مرتجع و... مورد نكوهش قرار داده و می دهند[12].

در اینجا در مقام تعریف سنّت نیستیم و معتقدیم ارایه تعریف جامعی كه در بر گیرنده همه ابعاد و زوایای سنّت و متناسب با كلیه دیدگاههای ناظر به آن باشد، امری نشدنی است، امّا در عین حال می توان به جای تعریف، به تعیین مراد پرداخت تا از ابهام و لغزشهای ناشی از آن جلوگیری شود. برای این امر توجّه به چند نكته ضروری است:

الف ـ فهم سنّت در برابر تجدّد: سنّت و تجدّد دو مفهوم متضاد هستند كه در تقابل با هم فهمیده و تفسیر میشوند. عده ای معتقدند كه حتّی در كشورهای غربی و هویت واحد حاكم بر مغرب زمین به عنوان مهد تجدّد نیز، مفهوم «خود» (Self) را از راه برابر نهادن در برابر «دیگری» (Other) حاصل نمود و به عبارت دیگر خودشناسی غرب از طریق دیگرشناسی محقّق شد[13]. از سوی دیگر این مطلب نیز قابل قبول است كه بحث از سنّت به معنای متداول در تمام كشورهای غیرغربی پس از رویارویی با دنیای جدید و دستاوردهای آن مطرح شد. یعنی در اینجا نیز ـ علی رغم همه ابهامها و اختلاف دیدگاههای موجود در باب تجدّد و ماهیت آن ـ انسان غیرغربی و به ویژه متفكران این سرزمینها پس از توجّه به پدیده ای به نام «تجدّد» خود را «سنّتی» نامیدند. ایرانی و عرب و ترك تا قبل از این رویارویی، ایرانی و عرب و ترك بودند، امّا پس از آن و در مقایسه با كشورهای غربی، اینها شرقی شدند و با لحاظ آنها به منزله كشورهای توسعه یافته یا پیشرفته، اینها كشورهای جهان سومی یا عقب مانده شدند.[14]

ب ـ دین، مهمترین مؤلفه سنّت: تردیدی نیست كه مسأله رابطه یا نزاع تجدّد با سنّت به معنای عام آن، موضوع پژوهشی بسیار مهمی است. یعنی مطالعه و بررسی همه ابعاد، عقاید و پدیده های سنّتی، از انواع ادیان، مذاهب  و فرقه های شرقی و آسیایی گرفته تا آیینها و زبانها و آداب و رسوم آفریقایی و سرخپوستی و... و بررسی كیفیت رویارویی آنها با دنیای متجدد، نه تنها برای قائلان و طرفداران سنّت به معنای مذكور دارای اهمیت است، برای ما نیز آموزنده خواهد بود و درسها و عبرتهای فراوانی را به همراه خواهد داشت. امّا در عین حال برای اینكه در میان انبوه موضوعات پژوهشی قابل طرح در این چارچوب بتوان راه روشنی برگزید و به ویژه برای اینكه فعالیت پژوهشی مفیدی در راستای پرسش و دغدغه اصلی خود (چگونه می توان در دنیای جدید، دیندار بود؟) انجام داده باشیم، در شناخت سنّت، به مهمترین مؤلفه آن، یعنی دین می پردازیم و سمت و سوی پژوهش خود را بر روی این مؤلفه متمركز می كنیم.

ج ـ تفكیك میان دین و تمدن دینی: می توان دین را به دو بخش دین بالقوه و بالفعل یا اصل دین و تمدن دینی تقسیم كرد. به عبارت دیگر دین از مجموع تعالیم دینی و فهم و عمل دینداران تشكیل شده است. مراد از اصل دین، همان تعالیم دینی است كه جنبه آسمانی دارد و بی تردید به صورت كامل جامه تحقق به خود نپوشیده و لذا می توان آن را جنبه بالقوه دین دانست، امّا وقتی می گوییم تمدن دینی، منظور كارنامه عملكرد دینداران در طول تاریخ است و در واقع در اینجا با جنبه هایی از دین كه به صورت بالفعل در متن جوامع انسانی محقق شده سروكار داریم.

استاد مطهری به تفكیك و تمایز فوق توجّه داشته و از آن با عنوان «دین و فكر دینی» یاد می كند و می گوید دین یعنی حقایق و اصول كلی كه دین ذكر كرده و این با فكر دینداران و طرز تلقّی آنها از دین و شیوه عمل آنها با تعالیم دین متفاوت است و تصریح می كند كه «اسلام یك حساب دارد و مسلمین حساب دیگری دارند»[15].

د ـ اهمیت اسلام و تشیع در میان ادیان: در تعریف سنّت، مراد از دین، تعالیم ادیان آسمانی و به ویژه ادیان ابراهیمی یهود، مسیحیّت و اسلام است و در آن میان تكیه و تأكید اصلی بر تعالیم اسلام و در بین فرق مختلف اسلامی، به خصوص تعالیم تشیع و مكتب اهل بیت عصمت و طهارت مراد است. دغدغه های حفظ دینداری در قالب تعالیم متعالی اسلام سبب شده كه توجّه اصلی ما در بحث سنّت و تجدّد، به اسلام و مسلمین و به ویژه تشیع و شیعیان، به خصوص در ایران باشد. این پیشفرض و این اتخاذ موضع در گامهای بعدی پژوهشی از جمله در

فصلنامه اندیشه صادق،ص 74

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری