/90

فصلنامه اندیشه صادق،ص 72

_________________

یك دین ناشناخته است. حقایق این دین به تدریج در نظر مردم واژگونه شده است و علّت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است كه به این نام داده می شود... هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئی اش از یك طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر سبب شده كه اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار بگیرد. بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است كه در حد توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید.»[8]

رویكرد پژوهش

پس از تعیین هدف پژوهش و درك اهمیت آن، این پرسش خودنمایی می كند كه اكنون برای رسیدن به هدف موردنظر از چه مسیری باید حركت كرد. كسانی كه مدعی اند برای پاسخ به دینداری در عصر جدید تلاش می كنند، بسیارند، امّا در عین حال با فرض قبول صدق و صحّت ادعای ایشان، شاهدیم كه در نیمه راه مانده و توفیق رفیقشان نبوده است. مطالعه احوال و سرنوشت این افراد و گروهها باید درس آموز و مایه عبرتی باشد تا ما در انتخاب مسیر و شیوه حركت بسیار دقّت به خرج دهیم تا مبادا به سرنوشت ایشان مبتلا شویم. در اینجا نیز با الهام از اندیشه های استاد مطهری نكاتی را درباره مسیر و بستر پژوهش عرضه می داریم.

پرسش از چگونگی دینداری در دنیای جدید، پرسش واحد و ساده یی نیست و لذا پاسخ واحد و ساده ای ندارد. مشكلات و موانع موجود بر سر راه دینداری در دنیای جدید به قدری زیاد و متنوع است كه مثلاً در قلمرو اندیشه ها و نهادهای سیاسی یا در قلمرو فرهنگ یا اخلاق و... باید به طور مستقل به طرح پرسش و انجام پژوهش پرداخت. از این رو مشكل دینداری در این عصر باید از ابعاد و زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد و به شیوه دكارتی پرسش فوق باید تا حد ممكن به پرسشهای كوچك و كوچكتری تقسیم شود تا شاید پس از پاسخگویی به هر یك از پرسشهای جزئی و فرعی بتوان به جمع بندی و ارایه پاسخ كلی پرداخت.

علاوه بر ضرورت تقسیم پرسش اصلی به پرسشهای هر چه جزئی تر، باید متوجه این نكته نیز بود كه پاسخگویی به همه پرسشها از عهده یك نفر یا یك گروه خارج است و طبیعتاً به خاطر گستردگی و تنوع بسیار زیاد موضوعات، گروههای مختلف با تخصصها و روشهای مناسب و مرتبط باید به بررسی و پژوهش در حوزه ها و شاخه های فرعی طراحی شده بپردازند. موضوعات فرعی، برخی فلسفی، برخی كلامی، انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخی، تجربی و... است. پژوهش در این زمینه ها، تخصص و روش خاص خود را می طلبد و پرسشهای مربوط به هر قلمرو نیز باید در همان فضا و با روشهای متناسب با آن مطرح و پاسخ داده شود.

بستر پژوهشی پیشنهادی ما در رابطه با پرسش اصلی و هدف پژوهش مورد نظر، مسأله رابطه سنّت و تجدّد است. این موضوع و اولویت پژوهشی آن نیز مانند اصل هدف پژوهش ملهم و برگرفته از افكار و آثار استاد مطهری است. ایشان درباره اهمیت و ضرورت پژوهش در موضوع سنّت و تجدّد كه با تعبیر «اسلام و مقتضیات زمان» از آن یاد می كند، چنین می گوید:

«برای روشنفكران مسلمان در عصر ما كه از نظر كیفیت زبده ترین طبقات اجتماعی هستند و از نظر كمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می روند، مهمترین مسأله اجتماعی «اسلام و مقتضیات زمان» است. دو ضرورت فوری، مسؤولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه می گذارد: یكی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یك فلسفه اجتماعی و یك ایدئولوژی الهی و یك دستگاه سازنده فكری و اعتقادی همه جانبه و سعادت بخش، و دیگر ضرورت شناخت شرایط و مقتضیات زمان و تفكیك واقعیات ناشی از تكامل علم و صنعت از پدیده های انحرافی و عوامل فساد و سقوط»[9].

موضوع سنّت و تجدّد، پس از اینكه دستاوردهای جهان غرب عالمگیر شد و نفوذ و سیطره كشورهای توسعه یافته بر كشورهای جهان سوّم و به ویژه كشورهای شرقی تحمیل شد، موضوع مهم و دغدغه اصلی متفكران و روشنفكران این كشورها از جمله كشورهای اسلامی و كشور ما بوده است.

تعداد كتابها و مقالاتی كه در سالهای اخیر درباره موضوع سنّت و تجدّد در كشور ما نوشته شده به صدها عنوان می رسد، امّا با این وصف آنچه شاهد بودیم، نوعی سردرگمی و یا نوعی سرگرمی پژوهشی در میان اهل قلم بود كه با چشمان بسته و بدون هدف مشخص و به دور از تحلیلهای عمیق، تقابل سنّت و تجدّد را موضوع تحقیقات خود قرار دادند و به صورت پراكنده درباره یكی از ابعاد آن قلمفرسایی كردند.

البتّه رابطه و تقابل سنّت و تجدّد مهم است و این امر حتّی برای یك فرد عادی و عامی نیز قابل درك است. امّا اینكه اصل و اساس سنّت را چه بدانیم و نیز تجدّد را چگونه تعریف كنیم و روابط این دو و به ویژه تعارضهای آنها را در كجا دنبال كنیم و مهمتر اینكه در برابر مشكلات جدید پیش آمده، چه پاسخ و راه حلی ارایه دهیم، از عهده افراد عادی و حتّی از عهده و توان مدعیان روشنفكری جامعه ما و دیگر جوامع سنّتی و دینی خارج است.

استاد مطهری مسایل علمی را از یك نظر بر دو قسم می داند: یك قسم مسایلی است كه طرح بحث و طرح مسأله آنها ساده و مشترك میان همه افراد است و اشكال اصلی در پیدا كردن راه حل است. امّا برخی از مسایل چنان است كه خود طرح مسأله به صورت صحیح، مشكل است و همین دشوار بودن كیفیت طرح مسأله موجب بروز اشكالات بعدی در ارایه راه حل می شود؛ «یعنی یك آدم متفكر، از اوّل مسأله را به یك شكل ناصحیحی طرح می كند، بعد هم بیست سال رویش كار می كند، به نتیجه نمی رسد، چون از اوّل صحیح طرح نكرده... اگر بتواند مسأله را خوب طرح كند، بعد پیدا كردن راه حلش برایش آسان است، لغزشگاهش همین است كه آن را صحیح طرح نكند، بعد هم یك عمر معطل می شود، آخرش هم به جایی نمی رسد»[10].

به اعتقاد ما و به شهادت تجربه تاریخی، مسأله سنّت و تجدّد از موضوعات علمی و پژوهشی قسم دوّم است كه استاد برمی شمرد، یعنی مشكل اساسی، در طرح بحث درست و منطقی آن است و از این رو طرح بحث های نادرست، موجب سردرگمی متفكر شده و سرانجام نیز او را از رسیدن به پاسخ و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری