/90

 

حکومت اسلامی،سال نهم،شماره اول،ص 102

_________________________

عدالت» ميشود؛ زيرا كسي كه توانايي ستمگري دارد، هرگز حاضر نخواهد بود با ديگري پيمان احتراز از تعدّي ببندد و اگر چنين كند، ديوانه است. رأي همگان در باره عدالت، چنين است (3)

اگر از نظريه پيشگفته، به «لزوم سازگاري منافع»، تعبير كنيم كه افراد براي «تأمين منافع» خود، به ناچار از «منفعت فردي» صرف نظر ميكنند، تا بتوانند «توقع رفتار مشابه» از سوي ديگران را داشته باشند و زندگي برايشان قابل تحمّل گردد، در اين صورت، روح چنين تلقي سودجويانهاي از عدالت را در اروپا، از قرن هفدهم به بعد به خوبي ميتوان مشاهده كرد و بر اين اساس، عدالت، چيزي جز دورانديشي براي «حفظ منافع فردي» نيست كه بناچار از طريق شناسايي منافع ديگران صورت ميگيرد؛ مثلاً هابز، عدالت را «عمل به تعهداتي» ميداند كه فرد از سرِ «نفعطلبي» به آن رضايت ميدهد.(4) هابز نيز بحث خود را از «وضع طبيعي» آغاز ميكند؛ همان وضعي كه هر كس بدون هيچ گونه مانعي ميخواهد به آنچه كه ميپسندد برسد و «حق انجام هر كار، تصرف و سلطه بر هر چيز و تعدّي در باره هر كس» را داشته باشد و چون اقدام بر مبناي اين طبيعت و سرشت بشري، با «صيانت از خويش» منافات پيدا ميكند، لذا انسانها به يك «وضع ثانوي» تن ميدهند و چنين توافق ميكنند كه هر كس از اين حق مطلق، به شرط آنكه ديگري نيز چنين كند، صرف نظر نمايد.

در اين تحليل، هيچ گونه ارزش اخلاقي و فضيلت انساني براي عدالت باقي نميماند:

وقتي كه هابز ميگويد انسان نسبت به هر چيز كه بتواند به دست آورد، يك حق طبيعي دارد، در واقع منظورش اين است كه «زور» تنها راهبر كردار آدمي است. به كوتاه سخن، چون هيچ قانون اخلاقي وجود ندارد، تنها معياري كه ميتوان با آن در باره اعمال آدمي داوري كرد، پيروزي يا شكست او در راه رسيدن به چيزي است كه قصد به چنگ آوردنش را كرده است.(5)

 

2. «نظريّه عدالت» در نزد علاّمه طباطبايي

علاّمه طباطبايي، پس از عبور از دو مقدّمه، نظريه عدالت را مطرح كرده است. اين دو مقدمه، نه تنها «ضرورت عدالت» را ثابت ميكند، بلكه به روشني «ارزش عدالت» را نيز نشان ميدهد. مقدمه نخست، اين است كه انسان داراي «خوي استخدام» است يعني ميخواهد همه چيز را براي سود خود به كار گيرد و در مقدمه دوم پذيرفته شده است كه انسان براي دستيابي به «سود خود»، چارهاي جز توجه به «سود


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری