/90

 

حکومت اسلامی،سال نهم،شماره اول،ص 101

_________________________

ستايش ناشي از ناتواني است. سقراط! نيكبختي و فضيلت آدمي، فرمانروايي و كامروايي و آزادي اوست، از اينكه بگذري، همه رسوم و آداب غير طبيعي و سخنهاي بيمعني است (2)

سوفسطائيان يوناني، به هيچ گونه «ارزش اخلاقي» براي عدالت، باور نداشتند، هر چند «ضرورت اجتماعيِ» آن را ميپذيرفتند. آنها اعتراف ميكردند كه براي زندگي اجتماعي انسانها در كنار يكديگر، چارهاي نيست جز اينكه فعاليتهاي انفرادي انسان، محدود و تمايلات خودخواهانهاش، تسليم قيدها و مقررات اجتماع گردد. ولي آنها نميپذيرفتند كه اين محدوديت ها، بشر را به «انساني بهتر» تبديل ميكند و «فضيلت» او را به عنوان انسان بالا ميبرد. البته اين قيدها، او را «شهروندي بهتر» ميسازد. همچون اسبي وحشي كه چه بسا در ميان نوع خود ممتاز باشد ولي براي آنكه به كار گرفته شود، بناچار بايد مهار و اهلي گردد، اين كار، از او «اسبي بهتر» از آنچه در ايام لجامگسيختگي بود نميسازد، بلكه محدوديت هايي كه بر او تحميل ميشود، از او حيواني مفلوك ميسازد، هر چند «مركبي سودمند» ميشود.

افلاطون در جمهور، نظريه «عدالت بر مبناي توافق اضطراري» را به خوبي تبيين كرده است. وي مكتب تراسيماكوس را اين گونه ارائه ميكند:

«به اقتضاي «طبيعت»، ارتكاب ظلم نيكوست هر چند تحمّل ظلم بد است. اما زيان تحمّل ظلم بيش از نفع ارتكاب آن است. بنابراين، هنگامي كه مردم نسبت به يكديگر تعدّي ميكنند و هر كس؛ گاه ظالم و گاه مظلوم واقع ميشود، سرانجام آنان كه خود را از ستمگري عاجز و از ستمكشيدن ناچار ميبينند، به اين انديشه ميرسند كه بهتر است با ديگران «موافقت» كنند كه هيچ كس به ديگري ستم نكند و از ديگري ستم نبيند. وضع قوانين از اينجا پيدا ميشود و مردم رعايت آن را «اجراي عدالت» نام ميگذارند. اينكه مردم عدالت را ميپسندند، نه به اين سبب است كه عدالت را از «محسّنات» ميدانند، بلكه عجز از ستمگري، باعث «مقبوليت


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری