/90

کلیات علوم اسلامی، ج 3، (اصول فقه، فقه)، ص14

2. تفسیر قرآن مجید. نظر به اینکه فقیه باید به قرآن مجید مراجعه کند آگاهی اجمالی به علم تفسیر برای فقیه ضروری است.

3. منطق. هر علمی که در آن استدلال به کار رفته باشد نیازمند به منطق است. از این رو فقیه نیز باید کم و بیش وارد در علم منطق باشد.

4. علم حدیث. فقیه باید حدیث شناس باشد و اقسام حدیث را بشناسد و در اثر ممارست زیاد با زبان حدیث آشنا بوده باشد.

5. علم رجال. علم رجال یعنی راوی شناسی. بعدها بیان خواهیم کرد که احادیث را دربست از کتب حدیث نمیتوان قبول کرد، بلکه باید مورد نقّادی قرار گیرد. علم رجال برای نقّادی اسناد احادیث است.

6. علم اصول فقه. مهمترین علمی که در مقدمه فقه ضروری است که آموخته شود علم «اصول فقه» است که علمی است شیرین و جزء علوم ابتکاری مسلمین است.

علم اصول در حقیقت «علم دستور استنباط» است. این علم روش صحیح استنباط از منابع فقه را در فقه به ما میآموزد. از این رو علم اصول مانند علم منطق یک علم «دستوری» است و به «فن» نزدیکتر است تا «علم» یعنی در این علم درباره یک سلسله «باید» ها سخن میرود نه درباره یک سلسله «است» ها.

بعضی خیال کردهاند که مسائل علم اصول مسائلی است که در علم فقه به آن شکل مورد استفاده واقع میشود که مبادی یعنی مقدمتین قیاسات یک علم در آن علم مورد استفاده قرار میگیرد. از این رو گفتهاند که مسائل و نتایج در علم اصول «کبرَیات» علم فقه است.

ولی این نظر صحیح نیست. همچنان که مسائل منطق «کبریات» فلسفه قرار نمیگیرند مسائل اصول نیز نسبت به فقه همین طورند. این


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری