/90

 

 

کلیات علوم اسلامی، ج 2، (کلام و عرفان و حکمت عملی)، ص: 16

میخواهد که مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آنچه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را شناخت «تعبّد» را کافی نمیداند. علیهذا در اصول دین باید منطقاً تحقیق کرد. مثلًا اینکه خداوند وجود دارد و یکی است مسألهای است که منطقاً باید به آن پی برد، و همچنین اینکه حضرت محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) پیامبر خداست. این جهت باعث شد که علم اصول دین از همان قرن اوّل پایه گذاری شود.

پیوستن اقوام و ملل مختلف به اسلام با یک سلسله افکار و اندیشهها، و همزیستی مسلمین با ارباب دیانات دیگر از قبیل یهودیان و مسیحیان و مجوسیان و صابئین، و مجادلات مذهبی که میان مسلمین و آن فرقهها رخ میداد، و خصوصاً پیدایش گروهی به نام «زنادقه» در جهان اسلام که به طور کلّی ضدّ دین بودند با توجّه به آزادیای که خلفای عبّاسی- در حدودی که با سیاست برخورد نداشت- داده بودند، و پیدایش فلسفه در عالم اسلامی که به نوبه خود شکوک و شبهاتی بر میانگیخت، موجب شد که بیش از پیش ضرورت تحقیق در مبانی ایمانی اسلامی و دفاع از آنها در میان مسلمین احساس شود و موجب ظهور متکلّمان برجستهای در قرنهای دوم و سوم و چهارم گردید.

اوّلین مسأله

ظاهراً اوّلین مسألهای که در میان مسلمین مورد بحث و قیل و قال و لم و لا نسلّم واقع شد مسأله «جبر و اختیار» بود و این بسیار طبیعی بود، زیرا اوّلًا این مسأله چون با سرنوشت انسانها مربوط است مورد علاقه هر انسان بالغ الفکری است. شاید جامعهای یافت نگردد که مردمش به مرحله بلوغ فکری رسیده باشند و این مسأله در آن جامعه طرح نشده باشد. ثانیاً قرآن مجید آیات زیادی در این زمینه دارد که محرّک اندیشهها در این


 

 

 

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری