/90

مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 24، ص: 393

نکردی و نگفتی که اگر من به مردم بگویم چنین شکی کردهام میگویند پس تو ایمانت کامل نیست، معلوم میشود که یک حس و طلبی در تو هست که فورا آمدی نزد پیغمبرت سؤال کنی که اگر من چنین شکی پیدا کردم چه کنم؟ آیا این شک را با یک عمل رد کنم یا با یک فکر؟ ذلِک مَحْضُ الْایمانِ این عین ایمان است؛ چرا از چنین چیزهایی میترسی؟! این است آزادی در تفکر.

پس اسلام که رشته تقلید را از اساس پاره کرده است و میگوید من اصول دین را بدون آن که آزادانه آن را درک کرده باشید نمیپذیرم، چنین مکتبی آیا اصلا امکان دارد که مردم را مجبور کند به این که بیایید اسلام را به زور بپذیرید؟ همین طور که در عمل هم نکرد. آنچه کرد غیر از این بود که مردم را مجبور به اسلام کرده باشد؛ آنچه کرد مبارزه با عقاید خرافی بود که یک ذره با عقل و فکر بشر سر و کار نداشت، فقط زنجیری شده بود برای عقل و فکر. زنجیرها را برداشت، گفت حالا آزادانه فکر کن تا بفهمی مطلب از چه قرار است. یا اگر با کشورهایی جنگید، با ملتها نجنگید، با دولتها جنگید، یعنی با کسانی جنگید که این زنجیرهای خیالی و اجتماعی را به دست و پای مردم بسته بودند. اسلام با حکومتهای جابر جنگید. کجا شما میتوانید نشان بدهید که اسلام با یک ملت جنگیده باشد؟ و به همین دلیل ملتها در نهایت شوق و رغبت اسلام را پذیرفتند که یکی از آنها ایران خودمان بود.

کارنامه درخشان اسلام در آزادی عقیده

یکی از صفحات بسیار درخشان تاریخ اسلام که متأسفانه مذاهب دیگر در اینجا صفحات تاریخشان سیاه و تاریک است، همین مسئله آزادی عقیدهای بود که مسلمین پس از آن که حتی حکومت را در دست گرفتند به ملتها دادند و این نظیر ندارد. (متأسفانه ما آن طوری که باید و شاید در این مسائل دقت و فکر نمیکنیم.)

من جز این که شما را در این گونه مسائل راهنمایی کنم که تاریخ را مطالعه کنید راه دیگری ندارم، چون فعلا وقت تفصیل نداریم.

شما جلد سوم تاریخ آلبرماله را که تاریخ قرون وسطی است بخوانید، ببینید مسیحیها، همینهایی که امروز دارند در میان ما تبلیغ میکنند که اسلام با زور پیشروی کرده است، چه جنایاتی برای تحمیل عقیده مسیحیت مرتکب شدهاند، چه درباره خود مسیحیان یعنی فرقههای بدعتی مسیحیت به قول خودشان و چه درباره


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری