• فلسفه تاریخ (4)
/90

فلسفۀ تاریخ، ج 4، ص:14

ترجمههای فارسی چگونه است ولی علی القاعده باید خوب باشد.

اجتماعی بودن انسان

یک بحث در مسئله جامعه آن بحث معروف است که آیا انسان بالطبع اجتماعی است یا بالاضطرار اجتماعی است؟ به تعبیر قدمای ما آیا انسان مدنی بالطبع است؟ این در میان مردم امر مسلّم و واضحی است که زندگی انسانها در حال حاضر و در گذشته هم تا آنجا که تاریخ نشان میدهد زندگی اجتماعی بوده نه انفرادی، و این «اجتماعی» هم صرف اینکه اینها در جوار هم زندگی میکنند مثل زندگی گله آهو یا زندگی جمعی از مرغها که با هم پرواز میکنند نیست که با هم هستند، با هم راه میروند، در یک مکان زندگی میکنند، بلکه مقصود این است که نیازهایی را که دارند با نوعی تقسیم کار میان خودشان رفع میکنند یعنی کارهایشان جنبه اشتراکی دارد؛ اشتراکی به همین معنا که نوعی تقسیم کار میان افراد صورت گرفته و میگیرد.

آنگاه بحث در این است که آیا زندگی اجتماعی، فطری و طبیعی انسان است و یا اینکه اضطراری است، طبیعتْ انسان را به صورت انفرادی به وجود آورده، اضطرار انسان را مجبور کرده که با هم زندگی کنند؛ این ساختمان، ساختمان زندگی انفرادی است نه زندگی اجتماعی ولی جبر خارجی انسانها را مجبور کرده است که با هم زندگی کنند؛ همین طوری که حیوانهایی که مسلّم برای زندگی انفرادی آفریده شدهاند گاهی در یک شرایط محدودی مجبور میشوند با یکدیگر همکاری داشته باشند، که قبلًا مثالهایش را ذکر میکردیم. گاوها مسلّم به صورت انفرادی آفریده شدهاند ولی در یک شرایط محدود، وقتی در مقابل یک درنده قرار میگیرند، مجبور میشوند با همدیگر یک وحدتی ایجاد کنند.

می دانیم که در اینجا دو نظریه است. یک نظریه این است که انسان مدنی بالطبع است و اصلًا برای زندگی اجتماعی خلق شده است. نظریه دیگر این است که انسان منفرد بالطبع است و مدنی بالاضطرار. آن اولی همان نظریه معروفی است که از قدیم ارسطو و غیر ارسطو گفتهاند، و این نظریه دوم نظریهای است که در قرن هجدهم ژان ژاک روسو بالخصوص و بعضی دیگر ابراز داشتند. کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو از این جهت خیلی مفید است، همچنان که کتاب آزادی فرد و قدرت دولتِ دکتر صناعی هم از نظر آگاهی به نظریات علمای جدید درباره اینکه آیا انسان مدنی بالطبع هست یا نیست مفید و قابل مطالعه است.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری