• فلسفه تاریخ(3)
/90

فلسفۀ تاریخ، ج 3، ص: 15

نقش انسان در تکامل تاریخ

نظریه «اقتصاد، قوه محرکه تاریخ»

... «1» مدعا مطرح شده و حالا ما باید ماهیت این مدعا را بشکافیم، ببینیم در مقابلش چه مدعای دیگری هست و میتواند باشد. در این مدعا به تعبیر خودشان قوه محرکه تاریخ اقتصاد است، روابط تولید است و به تعبیر دیگر وضع تولید. در این تعبیر، تحولاتی که در جامعه بشری رخ میدهد چه از نظر سیاسی، چه از نظر فکری و چه از نظر اخلاقی و چه از نظر هنری، تمام این تحولات ریشهاش تحولاتی است که در وضع تولید به وجود میآید و قهراً متناسب با آنهاست و یا به تعبیر دیگر انعکاسی از آنهاست. درست مثل یک ساعت که آن فنر است که تدریجاً دارد حرکت میکند و همه چرخهای دیگر به تبع آن حرکت میکنند، و لهذا [وضع تولید] را قوه محرکه تاریخ دانستند. اینها اصل به وجود آمدنش را نگفتهاند که آن وقتی که شروع میشود چگونه شروع میشود. ناچار در شروع هم چنین چیزی باید بگویند که اصلًا نه فقط در جریان تحول، اینچنین تحولی رخ میدهد بلکه اصل اولین فکری که برای بشر در هر مسئلهای پیدا شده است تابع وضع خاص اقتصادی اوست.

______________________________
(1) [چند ثانیه اول نوار، صدا نامفهوم است.]

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری