• فلسفه اخلاق
/90

فلسفۀ اخلاق، صفحه: 19

تقدیس و مرحبا و بارک اللَّه است و نه نکوهش؛ هیچ کدام از اینها وجود ندارد؛ فعلی است طبیعی و عادی. همینطور که کار یک حیوان نه ستایش دارد نه نکوهش، کار طبیعی انسان نیز مادامی که با آن انگیزههای طبیعی صورت میگیرد و امر دیگری ضمیمه نمیشود ستایش و آفرین ندارد و نکوهش و ناآفرین هم ندارد. اینها را فعل طبیعی مینامیم. صفاتی هم که مربوط به افعال طبیعی باشد صفات طبیعی است. میلهای مربوط به این گونه کارها در انسان مانند میل به غذا خوردن، میل به خوابیدن، میل به آب نوشیدن، میل جنسی میل طبیعی است و نه ستایش دارد نه نکوهش، عادی است، یعنی در سطح عادی است، نه بالاتر و نه پایینتر. اندیشههای مربوط به این کارها عیناً همین جور است، اندیشههایی است عادی و طبیعی؛ این اندیشهها نه قابل ستایش و آفرین است نه قابل نکوهش و ناآفرین.

اما انسان اختصاصاً چنین است [که دارای افعال اخلاقی است] و این دیگر در غیر انسان نیست و لهذا اگر انسان این گونه تعریف بشود: انسان حیوانی است اخلاقی، این تعریف تعریف غلطی نیست؛ یعنی فعل اخلاقی یک فعل انسانی است کما اینکه فعل ضد اخلاقی هم مربوط به انسان است. حیوان نه میتواند فعل اخلاقی انجام بدهد و نه میتواند فعل ضد اخلاقی انجام بدهد. او همیشه در همان سطح عادی قرار گرفته است.

فعل اخلاقی

حال فعل اخلاقی چیست؟ اولین مشخّصش همین است که تقاضای ستایش و سپاس و آفرین دارد، تقاضای تعظیم و تبجیل دارد. هرکس که میبیند یا میشنود، به این کار و به آن صفتی که مبدأ این کار است و به آن اندیشهای که مربوط به این کار است احترام میگذارد؛ او را ستایش و تعظیم و احترام میکنند، به او آفرین میگویند. مثال ذکر میکنم؛ اول هم از داستانهای قهرمانان اخلاقی مذهبی مثال نمیآورم چون اینجور چیزها در وجدان انسان و در انسانیت انسان هست و در غیر افراد مذهبی هم وجود دارد.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری