• قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفۀ تاریخ
/90

قيام و انقلاب مهدی عليهالسلام صفحه: 16

رفتن، يعنی بيرون رفتن در اين زمان معين و با اين مشخصات معين، چنين ملاقاتی هست و لزوماً بر آن مترتب میگردد.

ما هنگامی كه معلولی را با طبيعت كلی يك علت بسنجيم و آن را لازمه آن طبيعت به طور كلی و عام و شامل نيابيم، نام «تصادف» روی آن میگذاريم.

امور تصادفی تحت ضابطه كلی درنمیآيد و قانونی علمی نمیتواند داشته باشد، زيرا قوانين علمی عبارت است از جريانات كلی و عمومی طبيعت.

ممكن است كسی تحولات تاريخی را يك سلسله امور تصادفی و اتفاقی يعنی اموری كه تحت قاعده و ضابطهای كلی درنمیآيد بداند، از آن جهت كه مدعی شود جامعه چيزی جز مجموعهای از افراد با طبايع فردی و شخصی نيست؛ مجموع حوادثی كه به وسيله افراد به موجب انگيزههای فردی و شخصی به وجود میآيد منجر به يك سلسله حوادث تصادفی میشود و آن حوادث تصادفی منشأ تحولات تاريخی میگردد.

نظريه ديگر اين است كه جامعه به نوبه خود، مستقل از افراد، طبيعت و شخصيت دارد و به اقتضای طبيعت و شخصيت خود عمل میكند. شخصيت جامعه عين شخصيت افراد نيست، بلكه از تركيب و فعل و انفعال فرهنگی افراد، شخصيتی واقعی و حقيقی به وجود میآيد، آنچنان كه در هر مركّب از مركّبات بیجان يا جاندار چنين است. عليهذا جامعه، طبيعت و خصلت و سنت و قاعده و ضابطه دارد، يعنی طبق طبيعت خود عمل میكند و عملها و عكسالعملهايش طبق يك سلسله

قوانين كلی و عمومی قابل توضيح است.

پس تاريخ آنگاه فلسفه دارد و آنگاه تحت ضابطه و قاعده كلی درمیآيد و آنگاه موضوع تفكر و مايه تذكر و آيينه عبرت و قابل


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری