• شرح منظومه
/90

شرح منظومه، ص: 217

مجامع» را توضیح دهیم:

«عدم مقابل» یعنی عدمی که با وجود شیء قابل اجتماع نیست، بلکه بین آنها تقابل است؛ آنجا که عدم است وجود نیست و آنجا که وجود است عدم نیست. مثلًا وقتی میگوییم فلان شیء در زمان پیش نبود و اکنون هست، البتّه واضح است که در آن زمان که نبود امکان نداشت که در عین نبودن وجود داشته باشد و اکنون هم که وجود دارد نمیشود که نبوده باشد. پس این وجود و عدم قابل جمع شدن نیستند و مقابل یکدیگرند. لهذا عدم زمانی را به «عدم مقابل» تعبیر میکنند.

و امّا «عدم ذاتی» عبارت است از لیسیت ذاتیه و لا اقتضائیت ذات؛ یعنی اینکه ذات شیء به خودی خود نه اقتضای موجود شدن دارد و نه اقتضای معدوم شدن، پس اگر موجود شود به حکم علّت خارجی است و اگر هم معدوم شود باز به حکم علّت خارجی است. این عدم، یعنی لا اقتضائیت ذاتی، با موجود بودن منافات ندارد؛ یعنی یک شیء میتواند در همان حال و در همان زمان که موجود است از نظر ذات لا اقتضاء باشد. پس این عدم با وجود شیء قابل جمع شدن است و لذا آن را «عدم مجامع» میگویند یعنی عدمی که با وجود شیء قابل جمع شدن است.

اکنون اشکالی که در اینجا هست این است که این عدم که به آن «عدم مجامع» میگویند در واقع عدم این شیء موجود نیست، بلکه عدم اقتضاست که در مقابلش وجود اقتضا قرار دارد، و سرّ اینکه این عدم با این وجود قابل جمع شدن است این است که هر یک از این وجود و عدم مربوط به یک شیء خاصّ است (یعنی این شیء). بنابر این، تقسیم عدم به عدم مقابل و عدم مجامع، تقسیم حقیقی نیست و اگر واقعا این عدم، عدم این شیء میبود در آن وقت میبایست مجامع بودن و مجامع نبودن را از همان لحاظ ذات و مرتبه در نظر بگیریم نه از لحاظ زمان، و لذا از این نظر بین آنها تقابل خواهد بود، همان طوری که بنا بر نظریه «حدوث دهری» عدم دهری در عین اینکه زمانی نیست مجامع هم نیست یعنی یک نوع تقابل دارد.

اکنون مسألهای که مطرح میشود این است که در تعریف «حدوث» گفته میشود که حدوث عبارت است از مسبوقیت وجود به عدم، و چنانکه میدانیم این مسبوقیت وجود شیء به عدم بر دو قسم یا بیشتر از دو قسم است. حال باید ببینیم که این انقسام و اختلاف از چه ناحیهای پدید میآید. «مسبوقیت وجود شیء به عدم آن» که در تعریف «حدوث» گفته میشود بیش از سه واژه (یا سه معنی مستقل) را شامل


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری