• شرح منظومه
/90

شرح منظومه، ص: 370

دو قسمت است، تحت عنوان «فانّ لقائل ان یقول ...» فرضیه ذیمقراطیس را بیان و رد میکند. طبق نظر فلاسفه ممکن نیست که جسم از ذرّاتی ترکیب شده باشد که خاصّیت ذاتی آنها این باشد که غیر قابل التحام باشند. آنچه امروز به ثبوت رسیده بیشتر بر ردّ نظر ذیمقراطیس است نه ردّ نظر حکما. ذیمقراطیس معتقد بود که جسم از ذرّات ممتنع الانقسامی تشکیل شده و امتناع انقسام را ناشی از طبیعت جسمیت آنها میدانست و حکما معتقد بودند که جسم- همان طور که محسوس است- متّصل واحد است. آنچه علم امروز ثابت کرده است آن است که جسم محسوس، متّصل واحد نیست و از این جهت بر خلاف نظر حکماست ولی از آن جهت که ذرّات را قابل انقسام میداند و هم از این جهت که طبق نظر علمای امروز علّت عدم التحام ذرّات، خصوصیات نوعی آنهاست نه طبیعت جسمی آنها، نظر حکما را تأمین میکند. حکما درباره این جهت که ذرّات دارای طبایع مختلف باشند و علّت عدم التحام طبیعت نوعی باشد، بحث کردهاند و شیخ در «الهیات» مانعی نمیبیند. در این باره مجدّدا بحث خواهیم کرد.

علیهذا در عصر ما که نظریه ذیمقراطیس از جنبه مرکب بودن جسم از ذرّات پذیرفته شده است، برهان فصل و وصل ارزش خود را از دست میدهد، به این معنی که فصل و وصلهای محسوس- که یک مقدّمه این برهان است- دیگر فصل و وصل واقعی نیست. بنا بر نظریه علمای امروز، محلّ کلام از جسم محسوس باید به ذرّات اتمی منتقل شود؛ اگر ذرّات اتمی، فصل و وصل پذیر باشند برهان فصل و وصل حکما در مورد آنها زنده میشود؛ یعنی جای این هست که بحث شود آیا اجرام ذرّات، عارض بر حقیقتی دیگر هستند که آنها را به خود میگیرد و رها میکند یا چنین نیست؟

بعداً درباره این مطلب، مفصّلتر بحث خواهیم کرد.

امّا تفصیل برهان فصل و وصل. این برهان چهار مقدّمه دارد:

الف. مفهوم «اتّصال و انفصال» و یا «وصل و فصل» که در این برهان به کار میرود به چه معنی است؟ کلمه «اتّصال و انفصال» یک مفهوم عرفی دارد و یک مفهوم ریاضی و یک مفهوم فلسفی، و در اینجا مفهوم خاصّ فلسفی منظور است.

عامّه مردم لغت «اتّصال» را گاهی در مورد دو چیزی به کار میبرند که دارای یک انتها باشند، مانند دو خط یا [دو] سطح که دارای یک نهایت باشند. مثلًا دو خطّی که یک زاویه ایجاد میکنند در نقطه زاویه با هم اشتراک دارند و لهذا گفته میشود این دو


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری