• فطرت
/90

فطرت، ص: 16

به عنوان یک شیء برای انسان. اگر بخواهیم گوسفند را از نظر خود گوسفند در نظر بگیریم، آیا مصلحت گوسفند در اخته کردن اوست؟ ابداً. ما با عمل اخته کردن، اوّلًا او را زجر میدهیم و [ثانیاً] ناقصش میکنیم؛ یعنی یکی از جهازات لازمی را که در طبیعت برای او هست و باید باشد و کمالش هم هست از او میگیریم و او را به عنوان یک شیء برای خودمان در نظر میگیریم؛ کاری نداریم که گوسفند کامل میشود یا ناقص؛ [میگوییم] من میخواهم چاقش بکنم و گوشتش بیشتر بشود، لذا باید اختهاش کنم تا حواسش به دنبال گوسفند ماده نباشد و فقط متوجّه چریدن باشد، بیشتر بخورد، چاقتر شود و گوشتش بیشتر گردد که وقتی سر این گوسفند را بریدیم گوشت بیشتری برایمان داشته باشد.

در انسانها نیز همین طور است. انسان را دو جور میشود ساخت:

1. ساختن، آنچنان که اشیاء را میسازند؛ یعنی آن کسی که سازنده است، فقط منظور خودش را در نظر میگیرد و فرد را به شکلی در میآورد که آن منظور را تأمین کند، حال میخواهد با ناقص کردن منظورش را تأمین کند یا با کامل کردن.

کسانی که قائل به اصالت اجتماع هستند- که این اصالت اجتماع در نهایت به اصالت یک طبقه مخصوص که همان طبقه حکام باشد بر میگردد- میخواهند انسانها را طوری بسازند که منظور طبقه حاکمه بهتر تأمین شود و یا به قول خود آنها برای جامعه مفید باشند، که این بحث را در آینده مطرح میکنیم که آیا تضادّی میان کمال فرد و کمال جامعه هست یا خیر، و آیا ما در بسیاری از مسائل برای اینکه جامعه را به کمال برسانیم مجبوریم فرد را ناقص


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری