• درسهای اسفار جلد 6
/90

درسهای اسفار، ج 6، ص: 16

نتیجه عالی این بحث

این مطلب اگر ثابت شود ـ که ثابت هم میشود ـ دارای ارزش خاصی است. ارزش این مطلب از آن جهت است که دارای نتیجهای عالی است و آن اینکه: طبیعت نمیتواند خودکفا و مکتفی بذاته باشد. گو اینکه در اینجا این مطلب را برای این نتیجهگیری ذکر نمیکنند و فقط در لابلای کلماتشان به آن اشارهای میکنند، ولی به هرحال چنین نتیجهای بر این مطلب مترتب است.

در طبیعت حرکتهایی وجود دارد که منشأ آنها قوهها و نیروهایی است که در طبیعت وجود دارد. اگر بگوییم «قوه طبیعی میتواند منشأ حرکت غیرمتناهی باشد» چنین چیزی قابل فرض است که عالم از ازل دارای یک سلسله قوایی بوده که منشأ حرکاتی شدهاند و این، تا ابد هم ادامه دارد. بنابراین، عالم عبارت است از قوهای و مادهای و حرکتی. قوه روی ماده اثر میگذارد و در آن، حرکت ایجاد میکند و این قوهها و حرکتها وجودشان ازلی است و تا ابد هم ادامه دارد و طبیعت و حرکاتش را الی غیرالنهایه ادامه میدهند. این حرفی است که برخی به آن قائلاند.

ولی اگر بگوییم «در قوای طبیعت به خودی خود، امکان اینکه حرکتی را الی غیرالنهایه ایجاد کنند وجود ندارد» به این معناست که اگر در طبیعت (با هر مقدار ابعادی که دارد) قوایی وجود داشته باشد که منشأ یک سلسله حرکات باشند، چنانچه امدادی از خارج (و به اصطلاح ما: از غیب) نرسد و طبیعت به حال خود باشد و پشتوانه نداشته باشد، حرکات عالم خود به خود پایان میپذیرد.

اگر مدعای ما در این فصل ثابت شود، معنایش این است که قوای طبیعت نمیتوانند حرکتی را الی غیرالنهایه ادامه دهند، حال چه به صورت حرکت واحدی که بی وقفه الی غیرالنهایه ادامه دارد، و یا به صورت حرکتهایی متوالی که عددا غیرمتناهی باشند، که باز هم لازمهاش این است که زمانش غیرمتناهی باشد. بنابراین یا باید قائل به تمام شدن و متوقف شدن و راکد شدن این عالم شویم ـ که قهرا اگر عالم از نظر انتها چنین باشد، ابتدایش هم نمیتواند ازلی باشد؛ چون محدود بودن قوه از نظر انتها، علامت این است که از نظر ابتدا هم محدود است ـ و یا اینکه اگر میخواهیم این عالم را از نظر انتها و ابتدا غیرمتناهی بدانیم، باید قائل شویم به اینکه این قوا دائما فرسوده و تجدید میشوند؛ و این همان نیاز طبیعت به ماورای خودش است که اگر به طبیعت از غیب مدد نرسد پایانپذیر است.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری