• درسهای اسفار جلد 6
/90

درسهای اسفار، ج 6، ص: 17

اتفاقا امروز نظریاتی پیدا شده که گرچه تحت این عنوان و با تعابیر حکمای ما بحث نمیکنند و به ترتیب دیگری مسأله را مطرح میکنند، ولی نتیجه حرف آنها همین است. در فیزیک جدید نظریهای مطرح شده ـ که فعلا هم آخرین نظریه شناخته میشود ـ راجع به اینکه عالم رو به سوی کاهش نیرو و کاهش حرارت و رو به سوی یک تعادل است. میگویند: حرکتهای طبیعی از نوعی عدم تعادل پیدا میشوند، ولی عالم به سوی تعادل میرود و وقتی به آن حالت تعادل و برابری رسید همه چیز منهدم و خراب میشود و دیگر قوهای در عالم نخواهد بود و عالمی باقی نخواهد ماند. و این نشاندهنده این است که عالم طبیعت با این نظام و حساب، روز شروعی دارد و رو به سردی و فرسودگی و کهنگی میرود.

معنی حرف اینها هم این است که اگر وضع جدیدی پیش نیاید و امداد جدیدی به عالم نرسد، کار عالم پایان میپذیرد.

پس این بحث که «آیا قوای جسمانی متناهیالتحریکاند یا نه؟» برای این مطلب خیلی مفید است.

 

اقامه برهان عقلی در مسائل طبیعی دشوار است

حال باید ببینیم: آیا از طریق برهان عقلی (نه از طریق تجربه) میتوانیم ثابت کنیم که لازمه طبیعی و مادی بودن قوه این است که متناهی و محدود باشد[1] ؟ این،  مدعایی است که در اینجا مطرح است. البته توجه داشته باشید که آوردن برهان عقلی برای مسائل طبیعی خیلی دشوار است؛ چون این مسائل از قبیل محمول بالضمیمهاند، نه از قبیل خارج محمول که انتزاع عقل است، و نه از قبیل مسائلی که روی مفروضات عقل مطرح میشود، مثل ریاضیات.

محل بحث

حال ببینیم ایشان مطلب را به چه بیانی ذکر میکنند. ایشان بحث را این گونه شروع میکنند: ما در فصل پیش گفتیم که قوه طبیعی متصف میشود به تناهی و لاتناهی، ولی



[1] . برهان ما فقط در قوای طبيعی و مادی جاری است و در قوای مجرد جاری نيست. بعدا خواهيم گفتكه اين برهان در قوای متقدّر جاری است نه در قوای غيرمتقدّر.

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری