• خاتمیت
/90

خاتمیت، ص: 12

مرد بسیار بزرگواری بود. در دوره اسلام هم این مرد شرافتها و فضیلتها کسب کرد و در جنگ مؤته همراه جناب جعفر بن ابیطالب شهید شد.

این مرد مسلمان شد و ظاهرآ دومین مرد مسلمان باشد، یعنی بعد از علی 7 اولین مردی که به پیغمبر اکرم ایمان آورد همین زید بن حارثه آزادشده رسول اکرم بود. این مرد ایمان و علاقه عجیبی به رسول اکرم داشت، به طوری که پدر و مادرش بعدها که فهمیدند پسرشان آزاد شده آمدند او را به نزد خود ببرند، رسول اکرم هم او را مرخص کرد و فرمود اختیار با خودت، اگر میخواهی پیش پدر و مادرت بروی برو. اما این پدر و مادر هرکاری کردند که برگردد گفت من برنمیگردم و این خانه را رها نمیکنم. این جوان را مردم پسرخوانده پیغمبر میخواندند. پیغمبر اکرم مخصوصآ دختر عمه خودشان زینب بنت جَحش را به عقد او درآوردند که این هم داستان خیلی معروفی دارد. پیغمبر اکرم فرستاد دنبال زینب بنت جحش به عنوان خواستگاری. او اول خیال کرد که خود رسول اکرم خواستگار اوست، خودش و برادرش عبدالله بن جحش با کمال خوشحالی و سرور جواب مثبت دادند، ولی بعد که اطلاع پیدا کرد پیغمبر او را برای غلام آزادشده خودش میخواهد ناراحت و عصبانی شد، گفت من خیال کردم که پیغمبر مرا برای خودشان خواستگاری کردهاند. من نوه عبدالمطّلب، یک زن قرشیه بیایم و زن یک غلام آزادشده شوم؟! این خلاف شئون و حیثیات من است. پیغمبر اکرم به او پیغام داد که اسلام این نخوتها را از بین برده است، زید مؤمن و مسلمان و باایمان است، مسلم کفو مسلم و مؤمن کفو مؤمن است، از نظر من تو نباید امتناع کنی. زینب گفت: اگر شما واقعآ معتقد هستید که من با زید ازدواج کنم، موافقم. حضرت فرمودند : بسیار خوب، و چون پیغمبر موافق بود با زید ازدواج کرد.

و چون از اول زید را نمیخواست، تا آخر هم به او علاقهمند نشد و مرتب ناراحتی و کجخُلقی میکرد. زید میآمد نزد رسول اکرم و شکایت میکرد که


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری