/90

نبرد حق و باطل، ص 10

باشد؟ کلّ نظام، پوچ و بیهدف و بیغایت است؟ در برابر این پرسشها و نظایر آن، اندیشمندان و متفکران چند دسته

شدهاند: عدّهای نظر اوّل را برگزیدهاند و برخی نظر دوّم را، و گروهی دیگر به نظری متفاوت با هر دو دسته قبلی معتقد شدهاند. بعضی فیلسوفان، و از آن جمله اکثر مادّیین، نسبت به جهان (و نیز نسبت به انسان) بدبین بودهاند و جهان را در مجموع خود یک امر نبایستنی و نامطلوب و کور و کر و بیهدف میدانستهاند. در مقابل، الهیون و مکاتب الهی و خصوصاً اسلام به طور قاطع و صریح خلقت عالم را بر حق میدانند و آن را عین خیر و نیکی و حسن میشمارند و بر آنند که هیچ کاستی و زیادتی در آن راه ندارد و باطل و لغو و بازیچه نیست و هیچ امر نبایستنی در نظام جهان هستی وجود ندارد:

الَّذی احْسَنَ کلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ «1»، رَبُّنَا الَّذی اعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ «2».

پروردگار ما خلقت هر چیز را نیکو ساخت، و هر آنچه لازمه خلقتش بود به او اعطا کرد.

نظریه سومین گروه این است که جهان (و انسان) ترکیبی است از خیر و شرّ؛ نیمی مطلوب و نیمی نامطلوب است؛ نیمی بایستنی و نیمی نبایستنی است. ما دوگانگی را در جهان میبینیم. در این عالم خیر و شرّ، حقّ و باطل، نقص و کمال، مرض و سلامت، مرگ و حیات، بینظمی و نظم، ظلم و عدل، فساد و صلاح، خرابی و آبادانی زیاد به چشم میخورد. این دوگانگی نشانه این است که در مبدأ و منشأ هستی دوگانگی وجود دارد، زیرا امکان ندارد که در آن واحد همه عالم از یک مبدأ و یک اصل ریشه گرفته باشد و در عین حال اختلاف و دوگانگی در آن وجود داشته

______________________________
(1). سجده/ 7.

(2). طه/ 50.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری