/90

نبرد حق و باطل، ص 11

باشد. فکر ثنویت و دوگانهپرستی که در ایران باستان رواج داشته، از اینجا ناشی شده است که برای جهان دو مبدأ قائل شدهاند: مبدأ خیر و نور و خوبی، و مبدأ شرّ و ظلمت و بدی؛ و معتقد شدند که سپاهیان و نیروهای این دو مبدأ، یعنی سپاهیان یزدان و سپاهیان اهریمن، همواره با یکدیگر در نبرد و ستیزند؛ گرچه نوید دادند که بالأخره در پایان جهان سپاهیان خیر و نور بر سپاهیان شرّ و ظلمت پیروز خواهند شد، سپاه شرّ و ظلمت شکست خواهد خورد و سپاه خیر و نور باقی خواهد ماند.

گرچه بحث خیر و شرّ را در کتاب عدل الهی به تفصیل شرح دادهایم، امّا در اینجا نیز به مناسبت اشارهای به آن میکنیم.

در حکمت الهی، اصالت در هستی با حقّ است، با خیر است، با حسن و کمال و زیبایی است؛ باطلها، شرور، نقصها و زشتیها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستیها منتهی میشوند نه به هستیها. شرّ از آن جهت که هست شرّ نیست، بلکه از آن جهت که منشأ نیستی در شیء دیگری میشود شرّ است. شرور ضرورتهایی هستند که لازمه هستی خیرها و حقها و به صورت یک سلسله لوازم ذاتی لا ینفک میباشند که اصالت ندارند و در مقام مقایسه با حقها و خیرها به منزله «نمود» هایی در مقابل «بود» ها هستند که اگر آن «بود» ها بخواهند باشند این «نمود» ها هم قهراً باید باشند.

مسأله اصلی مسأله پیدایش ماهیت است که به تبع وجود پدید میآید. هستی مطلق، خیر محض است که هیچ شرّ و نقص و زشتی در آن راه ندارد. در این مرتبه از هستی که مرتبه ذات حقّ است، نه ماهیت در کار است و نه نیستی. امّا مخلوقات الهی که از او وجود یافتهاند ضعف وجودی دارند؛ چرا که لازمه فعل بودن یک فعل، تأخیر از فاعل است و جز خدا که


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری