/90

جهانبینی توحیدی، ص36

واجبالوجود است.

و دیگر «اوّلیت» یعنی مبدئیت و منشئیت و آفرینندگی اوست. او مبدأ و خالق موجودات دیگر است؛ موجودات همه «از او» هستند و او از چیزی نیست و به تعبیر حکما «علت اولی» است.

این اولین شناخت و اولین تصوری است که هرکس از خداوند دارد؛ یعنی

هرکس در مورد خداوند میاندیشد و به اثبات یا نفی، و تصدیق یا انکار میپردازد، چنین معنی و مفهومی در ذهن خود دارد که آیا حقیقتی وجود دارد که وابسته به حقیقتی دیگر نیست، همه حقیقتها به او وابستهاند و از اراده او پدید آمدهاند و او از اصل دیگری پدید نیامده است؟

توحید ذاتی یعنی این حقیقت «دویی» بردار و تعدّدپذیر نیست، مثل و مانند ندارد (لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ) «1»، در مرتبه وجود او موجودی نیست (وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً أَحَدٌ) «2».

اینکه موجودی فرد یک نوع شمرده میشود، مثلًا حسن فردی از نوع انسان است- و قهراً برای انسان افراد دیگر قابل فرض است- از مختصات مخلوقات و ممکنات است؛ ذات واجبالوجود از این معانی منزّه و مبرّاست.

و چون ذات واجبالوجود یگانه است، پس جهان از نظر مبدأ و منشأ و از نظر مرجع و منتهی یگانه است. جهان نه از اصلهای متعدد پدید آمده و نه به اصلهای متعدد باز میگردد؛ از یک اصل و از یک حقیقت پدید آمده (قُلِ اللَّهُ خالِقُ کلِّ شَیءٍ) «3» و به همان اصل و همان حقیقت

______________________________
(1). شوری/ 11.

(2). توحید/ 4.

(3). رعد/ 16.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری