• اصول فلسفه و روش رئالیسم (5)
/90

اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، ص: 10

میگویند- و درست میگویند- که «الامور مرهونة باوقاتها» یعنی حوادث و پدیدههای جهان در گرو وقت و زمان ویژه خویشند، هر پدیدهای زمان مخصوص به خود دارد و جز در آن زمان امکان وجود ندارد.

جهان همچون درختی عظیم و تناور و بارده است و حوادث و پدیدهها میوههای این درخت تناورند، مراحلی باید طی شود و شرایطی باید تغییر کند و مهلتهایی باید بگذرد که میوه از بطن درخت بر دامن شاخ ظاهر شود و مدتی دیگر خواه ناخواه باید سپری شود تا آن میوه برسد و آماده چیدن گردد.

مادر روزگار همواره در کار حادثه زایی است. هر زایشی معلول یک لقاح و یک مهلت و مدت است که ما آن را «زمان بارداری» مینامیم. در این مدت و مهلت اعضا و جوارح کودک خلق و تکمیل میشود و هم در خلال این مدت و مهلت است که غذای مطبوعی به نام «شیر» در پستان مادر تهیه و تدارک میگردد و شرایط زایش و وارد صحنه شدن یک مولود جدید فراهم میشود.

درست است که میان عرضه و احتیاج در دستگاه عظیم خلقت ارتباط مستقیم است و همین که «بخت نو فرزند نو بزاید» طبعا «خون تبدیل به شیر شیرین میگردد» ولی این تبدیل و تبدلها نتیجه یک سلسله فعل و انفعالهای تدریجی است که نیازمند به زمان و مهلت و مدت است. آری:

«مهلتی بایست تا خون شیر شد»

پیوند پدیدهها با زمانی که باید مانند پل از آن عبور کنند و زمانی که باید در بستر آن قرار گیرند و در دامن آن بشکفند آنچنان عمیق است که برای یک فیلسوف تصور دو تایی و جدایی نا میسر است.

در عین حال که هر پدیدهای در گرو وقت و زمان خویش است نقش انسان را در فرمانروایی بر زمان و تسلط او را بر مقدّرات زمان نباید فراموش کرد و نادیده گرفت.

البته آنکه زمام همه چیز در دست قدرت او و همه شرایط و مهلتها و مدتها قائم به ذات اوست و هیچ قید و شرط، خواست او را محدود نمیکند و زمان و مکان و قید و حد و شرط در مرتبه متأخر از اراده و مشیت او قرار دارد ذات لایزال حقّ قیوم متعال است (سبق الاوقات کونه، و العدم وجوده، و الابتداء ازله) «1»

______________________________
(1) نهج البلاغه عبده، خطبه 179.

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری