• اصول فلسفه و روش رئالیسم (1)
/90

اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص: 10

چرا؟ پیوند علم با روح بشر بالاتر از این پیوندهای پست و حقیری است که ابتداءً تصور میرود.

دانش به هر اندازه که یقینیتر و شکنندهتر شک و ریب و جهالت باشد و به هر اندازه که کلیتر و عمومی تر [باشد] و پرده بزرگتری را بالا بزند اهمیت و مطلوبیت بیشتری دارد.

*** در میان همه مجهولاتی که انسان آرزوی دست یافتن به آنها را دارد یک رشته از مسائل است که از این لحاظ در درجه اول اهمیت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط به نظام کلی عالم و جریان عمومی امور جهان و رمز هستی و راز دهر میباشد.

انسان خواه از عهده بر آید و خواه بر نیاید نمیتواند از کاوش و فعالیت فکری درباره آغاز و انجام جهان، مبدأ و غایت هستی، حدوث و قدم، وحدت و کثرت، متناهی و نامتناهی، علت و معلول، واجب و ممکن و آنچه از این قبیل است خود داری کند؛ و همین خواهش فطری است که «فلسفه» را برای بشر به وجود آورده است.

فلسفه سرا پای هستی را جولانگاه فکر بشر قرار میدهد و عقل و فکر انسان را بر روی بال و پر خود مینشاند و به سوی عوالمی که منتهای آرزو و غایت اشتیاق انسان سیر در آن عوالم است پرواز میدهد.

تاریخ فلسفه با تاریخ فکر بشر توأم است، لهذا نمیتوان یک قرن و زمان معین و یا یک منطقه و مکان معین را به عنوان مبدأ و منشأ اصلی پیدایش فلسفه در روی زمین معرفی کرد. بشر به حکم خواهش فطری خویش هر وقت و در هر جا که مجال و فرصتی برای تفکر پیدا کرده است از اظهار نظر درباره نظام کلی عالم خودداری نکرده است و تا آنجا که تاریخ میتواند نشان بدهد، در بسیاری از نقاط جهان مانند مصر و ایران و هند و چین و یونان فلاسفه و مفکرین بزرگ ظهور کردهاند و مکاتب فلسفی مهمی به وجود آوردهاند و از دورههایی که فاصله تاریخی زیادی با ما ندارد و دست تطاول ایام نتوانسته است تمام آثار آن دورهها را محو کند کم و بیش آثار فلسفی باقی مانده است.

از آثار دورههای بالنسبه قدیم از همه بیشتر و بهتر آثار نهضت عظیم علمی و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری