• آشنایی با قرآن (12)
/90

آشنایی با قرآن، ج 12، ص: 15

ثروتمندان و اشراف قریش از قبیل ولید بن مغیره و ابوجهل بن هشام و امیة بن خلف و اُبی بن خلف و احتمالا ابوسفیان و خلاصه عدهای از کلّهگندههای قریش که دماغشان هم پر از نخوت بود، آمده بودند خدمت پیغمبر اکرم و با ایشان مذاکره میکردند. پیغمبر اکرم کاملا متوجه آنها بودند و با آنها صحبت میکردند، برای این که بلکه بشود آنها را به اسلام متمایل کرد[1] . در این بین مرد مؤمنی از همین طبقهای که به  حساب نمیآیند و اتفاقا از دو چشم اعمی و کور هم بود، به نام عبدالله بن اُمّ مکتوم[2] ، از در وارد شد. چون کور بود، نمیدانست چه خبر است، چه کسانی نشستهاند و چه موضوعی در کار است. تا از راه رسید، بدون معطّلی گفت: یا رَسولَ الله! اَقْرِئْنی، عَلِّمْنِی الْقُرْآن. یا رسولالله! قرآن برای من بخوان، قرآن به من تعلیم بده.

اینجا قرآن بدون این که اسم کسی را ببرد، میفرماید: رو ترش کرد و اعراض کرد. برای چه؟ چون کوری آمده بود. وَ ما یدریک و چه میدانی تو، لَعَلَّهُ یزَّکی شاید همین کور میخواهد پاک شود، اَوْ یذَّکرُ یا متذکر شود (شاید برای تذکر و بیداری آمده است و تذکر به حال او مفید باشد).

 



[1] . همان طور كه قرآن میفرمايد، پيغمبر برای هدايت مردم حريص بود؛ حتی در مورد همينهايی كه ايماننمیآوردند. اين تعبير خود قرآن است: اِنْ تَحْرِصْ عَلی هُديهُمْ (نحل / 37). حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤفٌرَحيمٌ (توبه / 128). يا آن آيه ديگر میفرمايد: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلی اثارِهِمْ اِنْ لَمْ يُؤْمِنوا بِهذَا الْحَديثِاَسَفآ (كهف / 6). قرآن میگويد: چه خبر است كه اينقدر خودت را به رنج میاندازی! مثل اينكه تو میخواهی ازغم و غصه اين كه اينها ايمان نمیآورند خودت را تلف كنی! اين، نهايت درجه علاقه و حرص شديد پيغمبراكرم را به ايمان اين مردم میرساند.

[2] . اين شخص خيلی معروف است. او كسی است كه بعدها در اواخر ]عمر رسول خدا [يكی دو بار اتفاق افتاد كهپيغمبر اكرم میخواستند به مسافرت بروند، او را كه نمیتوانست به جهاد بيايد، در مدينه به عنوان جانشينگذاشتند تا در مسجد امامت جماعت كند.

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری