• آشنایی با قرآن (9)
/90

آشنایی با قرآن 9،صفحه: 14

میشود: او چيست؟ اين است که پشت سرش میفرمايد: مَا الْحاقَّةُ آن چيست؟ منطقيين میگويند «ما» سؤال از حقيقت شیء است:

اسُّ المَطالبِ ثَلاثَةٌ عُلِم

 

مَطْلَبُ ما مَطْلَبُ هَل مَطْلَبُ لِم

 

 

 

 

سؤال اين است که حقيقتش چيست؟ آن چيست؟ به دنبالش میآيد: وَ ما ادْريک مَا الْحاقَّةُ تو چه میدانی چيست؟ مگر تعريف شدنی است؟ مگر میشود برای آن جنس و فصل ذکر کرد و حد و رسم بيان کرد و با تعريف آن را ذکر کرد؟ تو چه میدانی؟ مطلب بالاتر و عظيمتر و فخيمتر است از اينکه درباره چيستی و به اصطلاح «مطلب ما» ی آن صحبت بشود. پس سخن بايد درباره «مطلب هَل» آن باشد يعنی اين که وجود دارد. حال ما يک اثر وجوديش را بيان میکنيم، کوچکترين اثرش و اثر پيش از خودش را. (يک وقت خود شیء هست بعد اثرش را ايجاد میکند؛ و يک وقت يک شیء که میخواهد بيايد پيشاپيش آثارش آشکار میشود.) چه اثری؟ میفرمايد سرنوشت قومی که اين حاقّه را- که به تعبير ديگر به آن قارعه میگوييم- تکذيب کردند؛ ببينيد مردمی با تکذيب اين حاقه چه سرنوشتی پيدا کردند! وَ ما ادْريک مَا الْحاقَّةُ از اين چيستها چيزی به دست شما نمیآيد چون او مافوق اين چيستیهاست؛ اما شما به اين مطلب توجه کنيد که چگونه اقوامی در اثر تکذيب اين حقيقت به سرنوشتهای شومی گرفتار شدند، يعنی هر قومی که اين حقيقت را انکار کند سرنوشتهای شومی خواهد داشت. سرنوشت انسان در نهايت امر بستگی به قبول اين حقيقت و ايمان به اين حقيقت و تسليم در برابر اين حقيقت دارد. اين حقيقت همان حقيقتی است که ايمان به آن سرنوشت انسان است. بعد که میفرمايد: وَ ما ادْريک مَا الْحاقَّةُ، میفرمايد: کذَّبَتْ ثَمودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ. معنايش اين است که اين حاقّه و اين حقيقت همان است که ايمان به او سرنوشت انسان است يعنی سرنوشت انسان


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری