• آشنایی با قرآن (6)
/90

آشنایی با قرآن 6، صفحه: 14

و به مردم از طریق پیغمبر؟ معلوم است که وقتی متعلَّق ذکر نمیشود برای این است که نمیخواهد اختصاص بدهد والّا میتوانست بفرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَک الْقُرْآنَ» رحمن، تو را ای پیغمبر قرآن آموخت، چنانکه بعضی جاها داریم: «وَعَلَّمَک ما لَمْ تَکنْ تَعْلَمُ» «1» و اگر مقصود فقط مردم میبودند، مثلًا میفرمود: «عَلَّمَکمُ الْقُرْآنَ» یا «عَلَّمَ الْانْسانَ الْقُرْآنَ» که بعد میگفتیم از پیغمبر انصراف دارد. وقتی که متعلَّق ذکر نمیشود معلوم است که نظر به متعلَّق خاص نیست. همینطور که بعضی از مفسرین هم گفتهاند، در اینجا نمیفرماید قرآن را نازل فرمود، میفرماید قرآن را تعلیم داد؛ یعنی اول قرآن را به صورت یک حقیقت موجود فرض میکند، که آن حقیقتی که قبلًا وجود داشته تنزیلش همان تعلیمش است و تعلیمش مساوی با تنزیلش است.قبلًا گفتهایم که از خود قرآن فهمیده میشود که قرآن حقیقتی دارد مافوق کلمات و الفاظ و در آن، تفصیل «2» و مانند آن وجود ندارد و پیغمبر اکرم یک بار قرآن را به آن صورتِ به اصطلاح جُمْلی خودش تلقّی کرده است و بعد به صورتهای تفصیلی. آنجا که از نزول اجمالی قرآن تعبیر میشود با کلمه «انزال» بیان میشود: «انّا انْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْرِ» «1» تمام قرآن به آن صورت در شب قدر نازل شد، و آنجا که به تفصیل، آیه آیه و به صورت الفاظ [فرود] میآید با کلمه «تنزیل» بیان میشود. این نشان میدهد که قرآن به عنوان یک حقیقت غیبی- که این الفاظ، مظاهر و تنزّلیافتههای آن حقیقت غیبی هستند- قبل از پیغمبر وجود داشته و بعد پیغمبر به آن میرسد و بلکه قبل از خلقت عالم و قبل از خلقت انسان وجود داشته است چون یک حقیقت مجرد است.

 

 

 

 

______________________________
(1). نساء/ 113.

(2). [به معنی فصلبندی]

(3). قدر/ 1.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری