• تعلیم و تربیت در اسلام
/90

تعلیم و تربیت در اسلام، ص:193

است، ولی دو سه چیز مشترک بوده که هر پیغمبری آنها را طرح میکرده است، بعضی مثبت و بعضی منفی. مثلًا توحید از امور مثبتی است که هر پیغمبری آن را طرح میکرده است. یکی از چیزهایی که مشترک بوده و هر پیغمبری آن را مطرح کرده و معلوم میشود همه ملتها گرفتار آن بودهاند، پیروی از اسلاف است که میگفتند: ما حرف تو را قبول نمیکنیم، چون حرف تو تازه است و ما نسل گذشته و پدرانمان را بر راه دیگری دیدهایم و راه پدران خودمان را میرویم. این حالت تسلیم در مقابل گذشتگان یک حالت ضد عقل است. قرآن میخواهد که انسان راه خودش را به حکم عقل انتخاب کند. پس مبارزه قرآن با تقلید و به اصطلاح «سنت گرایی» مبارزهای است به عنوان حمایت از عقل.

پیروی از اکثریت

مسئله دیگر مسئله عدد است. انسان همانطور که گوسفندصفت از گذشتگان پیروی میکند، در مقابل جمع و عدد که قرار میگیرد میخواهد همرنگ جماعت شود. میگویند: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». وقتی جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن رسوا شدن است. ولی در انسان تمایل به اینکه همرنگ جمع شود زیاد است. در فقها این قضیه زیاد است. یک فقیه مسئلهای را استنباط میکند ولی جرأت نمیکند ابراز نماید. میرود میگردد ببیند در فقهای عصر، همفکر و هم رأی برای خودش پیدا میکند یا نه، و کمتر فقیهی است که وقتی رفت گشت و دید هیچ کس چنین چیزی نگفته جرأت کند فتوایش را اعلام نماید؛ یعنی وقتی خودش را در راهی تنها میبیند وحشت میکند. سایر رشتهها هم چنین است، گو اینکه حالا تکروی مد شده و فرنگیها تکروی را مد کردهاند؛ یعنی قضیه روی غلطک افراط افتاده است، هرکس کوشش میکند یک جور مخصوص باشد که بگویند فکر تازهای دارد، درست بر ضد قدما. قدما اگر یک حرفی از خودشان بود از تنهایی وحشت میکردند بگویند، و برای اینکه بگویند ما تنها نیستیم عدهای را همفکر خود اعلان میکردند. بوعلی تصریح میکند که من هر حرفی دارم به زبان ارسطو میگویم، برای اینکه اگر به زبان خودم بگویم کسی قبول نمیکند. ملّاصدرا اصرار دارد که حرف قدما را بیاورد و حرفهای خودش را با آنها توجیه کند؛ چون آن وقت پیروی از جمع مد بود. حالا بعکس اگر کسی سخنی بگوید که دیگری آن را گفته است، دیگر ارزشی ندارد. ولی به هرحال قرآن [معیار قرار دادن] کثرت را مذمّت میکند و میگوید کثرت معیار نیست.

 



صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری