• آزادی معنوی
/90

آزادی معنوی، ص: 216

اگر چشمتان نبیند به صرف اینکه وارد اتاق بشوید از روی شامه نمیتوانید بفهمید که الآن مقداری گوشت در این اتاق موجود است. ولی مورچه با شامه خودش بسیار دقیقتر از اینها را میفهمد و درک میکند. اینها را میگویند حواس.

چیزهایی را که انسان به وسیله حواس خودش بتواند درک کند، میگویند جزء غیب نیست، آشکار است. حوادث را من با همین حواس خودم درک میکنم؛ یعنی شکلی را که فردا میخواهد پیدا شود فردا با چشم خودم میتوانم ببینم، آوازی را که فردا میخواهد بلند شود با گوش خودم میتوانم بشنوم، غذایی را که فردا میخواهد تهیه شود با ذائقه خودم میتوانم بچشم. پس این، غیب نیست، به اصطلاح قرآن شهادت است. پس غیب چیست؟.

غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراف داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیتهایی هست که من با پوسته بدن خودم یعنی با حواس خودم نمیتوانم آنها را درک کنم ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند؛ چشم من، گوش من، ذائقه من، لامسه و شامه من قادر به ادراک آنها نیستند. یعنی من درباره خودم اینطور قضاوت کنم که این حواسی که من دارم، وسایل بسیاربسیار محدودی است که برای تماس پیداکردن من با دنیای خارج به من داده شده است. اصلًا چشم را برای چه به من دادهاند؟ برای اینکه وقتی میخواهم با این دنیا از راه رنگها و شکلها ارتباط پیدا کنم، بتوانم و راه خودم را به دست آورم، همین. گوش را برای چه به من دادهاند؟ برای اینکه امواج دیگری است به نام اصوات که به وسیله گوش ادراک میشوند. لذا وقتی میخواهم در این دنیا کارهای زندگیام را انجام دهم، باید گوش داشته باشم. همچنین سایر حواس. اما آیا این حواسی که من دارم ابزاری است برای من که هرچه را در عالم هستی است با آنها درک کنم به طوری که اگر چیزی را با حواس خودم درک نکنم، قبول نداشته باشم؟ نه، این اشتباه است. بلکه بزرگترین اشتباهی که بشر در زندگی خودش مرتکب میشود و شکل علمی هم به آن میدهد، همین است که خیال کند حواسی که به او در دنیا و در این طبیعت داده شده است برای این است که هرچه را در این دنیا هست با همین حواس کشف کند به طوری که اگر چیزی را با حواس خودش درک نکرد، آن را نفی کند و بگوید وجود ندارد، چرا که اگر میبود من با دست خودم آن را لمس میکردم، با چشم خودم آن را میدیدم یا با گوش خودم آن را میشنیدم یا با ذائقه خودم آن را میچشیدم.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری