• آزادی معنوی
/90

آزادی معنوی، ص: 88

سفید گردان آنجا که چهرهها تیره و سیاه میشود (قیامت). خدایا! آنجا که چهرههایی سفید میشود چهره مرا سیاه مکن، مرا روسفید گردان. آنجا که افراد، روسیاه و یا روسفید میشوند، مرا روسیاه مکن. بعد روی دست راستش آب ریخت و گفت:

اللَّهُمَّ اعْطِنی کتابی بِیمینی وَ الْخُلْدَ فِی الْجَنانِ بِیساری وَ حاسِبْنی حِساباً یسْراً پروردگارا! در قیامت نامه عمل مرا به دست راستم بده (چون نامه عمل سعادتمندها به دست راستشان داده میشود). خدایا! در آنجا از من آسان حساب بکش (به یاد حساب آخرت میافتد). بعد روی دست چپش آب ریخت و گفت: اللَّهُمَّ لا تُعْطِنی کتابی بِشِمالی وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْری وَ لا تَجْعَلْها مَغْلولَةً الی عُنُقی وَ اعوذُ بِک مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ پروردگارا! نامه عمل مرا به دست چپم مده و نیز آن را از پشت سر به من مده (نامه عمل عدهای را از پشت سر به آنها میدهند نه از پیش رو که آن هم رمزی دارد).

خدایا! این دست مرا مغلول و غُل شده در گردنم قرار مده. خدایا! از قطعات آتش جهنم به تو پناه میبرم. میگوید بعد دیدم مسح سر کشید و گفت: اللَّهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِک وَ بَرَکاتِک خدایا! مرا به رحمت و برکات خودت غرق کن. مسح پا را کشید و گفت:

اللَّهُمَّ ثَبِّتْ قَدَمَی عَلَی الصِّراطِ یوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْاقْدامُ خدایا! این دو پای مرا بر صراط ثابت بدار و ملغزان، آن روزی که قدمها میلغزند وَاجْعَلْ سَعْیی فیما یرْضیک عَنّی «1» خدایا! عمل و سعی مرا، روش و حرکت مرا در راهی قرار بده که رضای تو در آن است.

وضویی که اینقدر با خواست و خواهش و توجه توأم باشد، یک جور قبول میشود و وضویی که ما میگیریم جور دیگر.

پس نماز را نباید استخفاف کرد و سبک شمرد. نباید انسان کوشش کند که در نماز فقط به واجباتش قناعت کند و بگوید برویم ببینیم فتوای مرجع تقلید چیست؛ آیا میگوید سه تا سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اکبَر باید گفت یا یکی هم کافی است؟ مجتهد باید فتوایش را بگوید. مجتهد میگوید یکی هم کافی است، احتیاط مستحبی این است که سه تا گفته شود. دیگر ما نباید بگوییم حالا که گفتهاند یکی کافی است، ما هم یکی بیشتر نمیخوانیم. این، فرار از نماز است. ما باید طوری باشیم که وقتی هم مجتهد به ما میگوید یکی واجب است و دو تای دیگر

______________________________
(1) وسائل، ج 1/ ص 282، ح 1؛ اربعین شیخ بهایی، حدیث 5.


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری