• آزادی معنوی
/90

آزادی معنوی، ص: 89

مستحب، بگوییم ما مغتنم میشماریم و آن دو تای دیگر را هم میگوییم.

سبک شمردن سایر عبادات

روزه را هم نباید استخفاف کرد و سبک شمرد. بعضی روزه را به شکلی میگیرند (حالا این شوخی است) که- العیاذباللَّه- اگر من به جای خدا بودم اصلًا روزه اینها را قبول نمیکردم. من افرادی را سراغ دارم که اینها در ماه رمضان شب تا صبح را نمیخوابند اما نه برای اینکه عبادت کنند، بلکه برای اینکه مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هی چای میخورند و سیگار میکشند، اول طلوع صبح که شد نمازشان را میخوانند و میخوابند، چنان بیدار میشوند که نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشینند سر سفره افطار. آخر این چه روزهای شد؟! آدم شب تا صبح را نخوابد برای اینکه در حال روزه حتماً خواب باشد و رنج روزه را احساس نکند. آیا این استخفاف به روزه نیست؟! به عقیده من مثل فحش دادن به روزه است، یعنیای روزه! من اینقدر از تو تنفر دارم که میخواهم رویت را نبینم!.

ما حج میکنیم ولی به آن استخفاف میکنیم، روزه میگیریم و به آن استخفاف میکنیم، نماز میخوانیم و به آن استخفاف میکنیم، اذان میگوییم و به آن استخفاف میکنیم. حالا چطور به اذان استخفاف میکنیم؟ مستحب است که مؤذّن «صَیت» یعنی خوش صوت باشد. همان طوری که در قرائت قرآن، تجوید یعنی زیبا قرائت کردن حروف، با آهنگ زیبا خواندن- قرآن که اثر بیشتری در روح دارد- سنّت است، در اذان نیز مستحب است که مؤذّن صیت یعنی خوش آواز باشد؛ اذان را با یک حالی بخواند که مردم را به حال بیاورد، به یاد خدا بیاورد. خیلی افراد صیت هستند و میتوانند خوب اذان بگویند اما اگر به آنها بگویی آقا برو یک اذان بلند بگو، نمیگوید. چرا؟ چون خیال میکند این کسر شأنش است؛ من اینقدر پایین هستم که مؤذّن باشم؟! آقا! باید افتخار کنی که یک مؤذّن باشی. علی بن ابی طالب مؤذّن بود، در همان وقتی که خلیفه بود هم مؤذّن بود. این استخفاف به اذان است که یک نفر ننگش بکند که مؤذّن باشد یا مؤذّن بودن را بسته به شأن اشخاص بداند و بگوید من که از اعیان و اشراف هستم، از رجال و شخصیتها هستم، من دیگر چرا مؤذّن باشم؟ اینها همه استخفاف است.

پس ما هرگز نباید به عبادت استخفاف کنیم. ما باید مسلمان کامل و جامع


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری