/90

مجله قبسات ، زمستان 1382 و بهار 1383 ، شماره 30و31، ص 25

______________________________________

 

ب. انسان از روی اضطرار، اجتماعی است: این نظریه می گوید: زندگی اجتماعی انسان طبیعی نیست؛ ولی به طور كامل اختیاری هم نیست؛ بلكه اضطراری است؛ یعنی اگر اختیاری هم در كار باشد، از روی اكراه و اجبار است به این معنا كه جبر، طبیعت انسان را به زندگی اجتماعی واداشته است؛ از قبیل وحدت اضطراری چند فرد انسان یا چند قوم در برابر دشمن مشترك.

 

می توان گفت نظر علّامه طباطبایی (ره) نزدیك به این نظریه است. علّامه در تفسیر المیزان (ج4، ص 97) ذیل آیه 200 آل عمران مطلبی درباره اجتماعی بودن انسان دارد كه استاد مطهری حاشیه ای به زبان عربی بر آن نگاشته، و ترجمه آن چنین است:

 

مؤلّف ـ سلّمه اللَّه ـ درباره چگونگی وجود فطرت اجتماعی برای انسان، نظر خاصّی برخلاف نظر مشهور دارد. نظر مشهور این است كه در انسان، میل و گرایشی طبیعی وجود دارد كه او را به زندگی اجتماعی فرا می خواند؛ امّا مؤلّف، این نظر را نمی پذیرد، بلكه می گوید كه انسان، به طبیعت اوّلی فردی، و به طبیعت ثانوی؛ اجتماعی است یعنی اجتماعی بودن او از فردی بودنش ناشی می شود. نگاه كنید به قول مؤلّف ذیل قوله: كان الناس امه واحده فبعث اللَّه النبیین مبشرین (بقره (2): 231) و قوله تعالی: فأقم وجهك للدین حنیفاً فطره اللَّه التی فطر الناس علیها (روم (30): 30).

 

ج. انسان به حكم طبیعت زیستی و حیاتی مدنی بالطّبع است: می توان از «طبیعت زیستی و حیاتی» به «غریزه» تعبیر كرد. غریزه، یعنی كشش درونی كه از آثار نیروی حیات است؛ ولی ماهیت این كشش روشن نیست. طرفداران این نظریه می خواهند زندگی اجتماعی انسان را شبیه زندگی اجتماعی زنبور عسل یا موریانه توجیه كنند كه هر دسته ای از آن ها از ابتدای خلقت برای كار خاصّی پدید آمده اند. بسیاری از فیلسوفان یونان باستان معتقد بوده اند كه نژادها بالطّبع مختلفند؛ برخی برای كارهای یدی و بدنی و برخی برای كارهای فكری، روحی و هنری آفریده شده اند؛ پس در جامعه یونان قدیم، مردم به سه دسته اربابان، بردگان و بیگانگان (بربرها) منقسم می شدند. این فیلسوفان معتقد بودند كه نژاد و منطقه، دو عاملی هستند كه برتری یا فرودستی انسان ها را مشخّص می كنند.

 

د. به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان ممكن نیست، مگر با تعاون اجتماعی: انسان، استعداد هایی دارد كه آن ها را فقط در جامعه می تواند به فعلیت برساند؛ برای مثال، استعداد علمی و فراگیری و نیز استعداد های ذوقی انسان جز در پرتو اجتماع به فعلیت نمی رسد. به تعبیر دیگر، انسان از جهتِ


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری