• لیست فهرست خالی می باشد
/90

رشد معلم، دوره نوزدهم، شماره هشت، ص42

نخواهد بود.زیرا باعث نفی اصل آزمون میگردد؛بلکه قرار دادن آنها در شرایط حقوقی یکسان و مساوی عین عدالت است.بدیهی است که در چنین وضعیتی هر کس براساس لیاقت و استعدادی که دارد، سزاوار کسب امتیاز میشود.

عدالت و بار ارزشی آن

برقراری عدالت اجتماعی در جامعۀ اسلامی، بار ارزشی فراوانی به همراه دارد که به مرور، موجب نزدیکی دلها و محو آثار ضد اررشی میشود: «بدیهی است که اگر در جامعۀ اسلامی، عدالت اجتماعی بهطور دقیق و بر اساس موازین فقهی و پیشوایان دین ما رعایت شود، دلها به هم نزدیک میشود، فاصلهها کم شده و عناصر ضد ارزش اجتماعی، مجال بروز و رشد نخواهند یافت.حدیثی است از رسول اکرم(ص)که فرمود:استوا تستو قلوبکم، معتدل و هم سطح باشید و در میان شما ناهمواریها و تبعیضها وجود نداشته باشد تا دلهای شما به هم نزدیک بشود و در یک سطح قرار بگیرد»(10)

از سوی دیگر، عدالت اجتماعی، نقش نگهبان را در جامعه اسلامی ایفا میکند:العدل سائس عام:عدالت نگهبان همگان است(مولا علی(ع))

تنها در این صورت است که امنیت جایگزین تجاوز میشوداگر عدالت اجتماعی برقرار شود، از لحاظ عوامل خارجی، تأمین پدید میآید.زیرا در آن صورت کسی نمیتواند به حق دیگری تجاوز کند(11)

رابطه بیعدالتی و بخت

یکی از پدیدههای موهوم اجتماعی، که متأسفانه در ادبیات و اندیشه شعرا و ادبای این مرز و بوم ریشهدار است و بسیار به آن پرداختهاند، بخت نامیده میشود.

ابیات زیر یکی از هزار نمونه این بحث است:

بزرگانش گفتند کز بیش و کم اگر بخت یاور بود، نیست غم    (اسدی)

اگر ب هر سر مویت هنر دو صد باشد هنر به کار نیاید چو بخت بد باشد   (سعدی)

چرخ بدی میکند، سزای حزن اوست بخت چرا بر من این همه حزن آورد  (خاقانی)

یکی را چنین تیره بخت آفرید یکی را سزاوار تخت آفرید     (فردوسی)

اما بخت چیست؟دلیل به وجود آمدن فلسفۀ بخت، بیعدالتیهای اجتماعی و مظالم است.زیرا همواره آنان که عمری را در سعی و عمل میگذراندند، در محرومیت به سر میبردند و در عوض عدهای خاص و قلیل از افراد جامعه، بیجهت، مرفه و برخوردار بودند.این عدم تناسب، موجب پدید آمدن و تقویت یافتن فلسفه بخت شده استفکر بخت و فلسفۀ بخت هیچ علتی ندارد، جز مظالم و بیعدالتیهای اجتماعی الهامکنندۀ این فکر شیطانی، هرج و مرجها و بیعدالتیهای اجتماعی است.(12)

بی عدالتی و اخلاق

از نظر اخلاقی، وجود بیعدالتی باعث پدید آمدن عقدههای حقارت میشود که حس انتقامجویی و نفرت را در انسانها افزایش میدهد و چونان خوره، روح یک جامعه را میخورید: «تبعیضها، تفاوت گذاشتنها، روح یک عده ار که محروم شدهاند فشرده و آزرده و کینهجو و انتقامکش میکند و روح یک عدۀ دیگر، که به صورت عزیز بلا جهت درآمدهاند، لوس، ننر و کمحوصله و زود رنج و بیکاره و اسراف کن و تبذیرکن میکند.در میان یک طبقه حسد وکینه و انتقام و نفرت و دشمنی و در طبقۀ دیگر کمحوصلگی نسبت به کار، استقامت نداشتن، اسراف و تبذیر پیدا میشود(13)

3-عدالت اجتماعی و حکومت اسلامی

عدالت اجتماعی در حکومت اسلامی از دو جنبه قابل بررسی است:

الف)عدالت فرمانروایان، و حاکمان: و چون بین مردم به حکومت برخاستید، به عدل حکومت کنید(14).

آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیر مؤمنان بنامند، اما در ناگواریهای مردم با آنها هم نفس نباشم؟

ب)فرمانبردای افراد جامعه:اطاعت کنید از خدا و رسول و صاحبان امرش.(16)

شهید مطهری، شرایط حاکم اسلامی را چنین بیان میکنددر عصر حضور پیامبر یا امام معصوم، حاکم تعیین شده از طرف خداوند، شخص نبی یا امام معصوم است و در عصر غیبت امام زمان(عج) شرایط حاکم، فقاهت و عدالت است.

البته سیاستمداری و مدیریت و دیگر شرایط رهبری هم لازم میباشد(17)

تردیدی نیست که عدالت، ضامن بقای جامعه اسلامی استاسلام مگر نمیخواهد جامعۀ اسلامی باقی بماند؟

البته واضح است که میخواهد.پس مگر ممکن است جامعهای بدون این که بر محور عدالت بچرخد و حقوق مردم در آنجامعه محفوظ باشد، باقی بماند.به گفته پیامبر اسلام(ص)الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم:اگر جامعهای عادل و متعادل باشد، قابل بقا هست، هرچند مردمش کافر باشند و اگر ظلم و تبعیض و ناهمواری داشته باشد، باقی نمیماند، هرچند مردمش به حسب عقیده مسلمان باشند(18)


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری