/90

قبسات / سال نهم/ زمستان1382 و بهار 1383/ ص: 71

 

عنوان باشد. در كتابهاي بوعلي (م . 428) نيز وضع بر همين منوال است؛ يعني گرچه بحث علم مطرح شده، بحث وجود ذهني مطرح نشده است. شيخ اشراق (م . 581) نيز به طور مستقل به اين موضوع پرداخته است. به ظاهر براي نخستين بار فخر رازي (م . 606) اين بحث را عنوان كرده است و پس از او خواجه نصيرالدين طوسي (م . 672) در كتاب تجريد، به موضوع وجود ذهني توجّه كرده است. بعد از خواجه، شارحان منازعات بسياري دربارة موضوع داشتهاند و سرانجام ملّاصدرا (م . 105) اين بحث را با ابتكارهاي خاص خودش تنظيم و منقّح كرده است (همان، 1404: ص 270 و 271).

به نظر استاد مطهري، دانشمندان مغرب زمين كنجكاويهاي فراواني در موضوع شناخت و علم و آگاهي بهانجام رساندهاند؛ ولي در حدّ فيلسوفان اسلامي باريكبيني نكردهاند و بحثها و تحقيقات آنها، اغلب به نفي ارزش واقعنمايي علم منتهي شده و از نوعي ايدهآليسم سر در آورده است (همان، 1402: ص 52).

بداهت، متّكاي اصلي واقع نمايي علم

اگر مسألة محوري بحث شناخت را كاشفيت علم بدانيم، مناسبت دارد براهيني را كه در اثبات اين موضوع محوري ارائه شده، پي بگيريم. در مباحث وجود ذهني، ادلّهاي در اثبات وجود ذهني مطرح شده؛ ولي دقّت در اين براهين نشان ميدهد كه اين ادلّه، بيشتر براي نفي قول به اضافه مطرح شده است؛ يعني فقط براي اثبات اين است كه چيزي در ذهن وجود دارد و علم، صرف نسبت ميان عالم و معلوم نيست؛ امّا اثبات مدّعاي فيلسوفان مبني بر اينكه آنچه درذهن است، با آنچه در خارج است، مطابقت دارد، از طرف فيلسوفان مسلّم فرض شده است. استاد مطهري ميگويد: اين نكته را آقاي طباطبايي، اوّل بار متوجّه شده، و البتّه خود استاد هم مسأله را از نظر تاريخي تحقيق كرده و به صدق سخن مرحوم علّامه دست يافته است (همان، 1404: ص 323؛ همان، 1402: ص 55).

استاد مطهري در موارد متعدّدي كه به موضوع علم و ادراك پرداخته، به بداهت كاشفيت علم اتّكا كرده است مبني بر اينكه، علم داراي خاصيّت كاشفيت از خارج است؛ بلكه علم عين كشف


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری