/90

مجله رشد آموزش معارف اسلامی سال چهاردهم/ شماره48 / صفحه:11

 

صحیح آن)بدانیم،باید گفت در نیمهء دوم این دهه،مسألهء«اسلام و مقتضیات زمان»که بیشتر معطوف به حل مسأله تجدد(نحوهء اخذ آن،نقد تجدد،و تفکیک جوانب مثبت و منفی آن)است، برای استاد مطهری بسیار اهمیت مییابد که احتمالا چندان بیارتباط با ایجاد حسینیه ارشاد نیست.

 

استاد در سال 1345 سلسله سخنرانیهایی تحت عنوان«دین منسوخ شدنی نیست»در مسجد دانشگاه تهران و یک سخنرانی «امدادهای غیبی در زندگی بشر»که در آبان 1346 در دانشگاه پهلوی شیراز ایراد شد،از سوی دانشجویان دانشگاه اخیر منتشر و بعدها چندین بار تجدید چاپ میشود.مسألهء مورد بحث وی این است که این ادعا که دنیا،دار تغییر است و هیچ چیز ثابتی در آن باقی نمیماند،صحیح نیست و اگر چیزی با فطرت بشری هماهنگ باشد،تا وقتی انسانی هست،آن چیز هم هست.دین هم به همین دلیل،نابودشدنی نیست.به عبارت دیگر میتوان گفت،تجدد نمیتواند دین را از صحنهء روزگار محو کند.شاید بتوان این مباحث را حلقهء ربط بین بحث احیای فکر دینی و بحث اسلام و مقتضیات زمان دانست؛چرا که در این سخنرانیها در عین حال تأکید شده است که دین هرگز نمیمیرد و این فکر ماست که مرده است.

 

بههرحال ایشان از سوی در مباحث مربوط به«نظام حقوق زن در اسلام»به«اسلام و تجدد زندگی»میرسد و از سویی دیگر در مسجد اتفاق تهران بیش از 25 جلسه بحث در باب اسلام و مقتضیات زمان مطرح میکند.12ایشان در این مباحث،رسالت روشنفکر مسلمان را در شناخت اسلام،شناخت تجدد و جمع بین این دو میبینند و پس از برشمردن دلایلی که بر ناسازگاری اسلام با زمانه ارائه شده است،(اسلام ثابت است و زمانه متغیر، یا لا اقل احتیاجات تغییر میکند و اسلام مطابق احتیاجات زمان خود نازل شده است)نشان میدهند که اولا همه چیز متغیر نیست (امورند که تغییر میکنند نه قوانین حاکم بر امور).ثانیا با تفکیک بین مقتضیات زمان و انحرافات زمان،اظهار میدارند که با همهء تغییرات زمان نباید همامنگ شد و سپس به بحث مفصل در باب نظام انطباق اسلام با زمان میپردازند که در بحث راهحلها بدان خواهیم پرداخت.

 

در سال 1347 جلد اول کتاب محمد خاتم پیامبران،زیر نظر استاد مطهری و توسط حسینیهء ارشاد منتشر میشود.استاد، هم در مقدمهء آنکه تحت عنوان دعوتهای سهبعدی نوشت13و هم در مقالهء مستقلی که تحت عنوان ختم نبوت در آن درج کرد،14 عملا بحث سابق را ادامه داد.در اولی مطرح کرد که دعوتهای پیامبران،علاوه بر گسترش جغرافیایی در زمان خودشان و رسوخ در اعماق وجود انسانها،در طول زمان نیز امتداد مییابند و با گذشت زمان نه تنها کمرنگتر نمیشوند،بلکه عمق سخن آنها بیشتر آشکار میشود لذا تغییرات زمانه آنهارا منسوخ نمیسازد. در مقالهء ختم نبوت هم با نقد نظر اقبال لاهوری در باب خاتمیت، که از نظر مطهری به ختم دیانت منجر میشد،به تبیین معنای خاتمیت پرداخت و به خوبی توضیح داد که خاتمیت به معنی نفی نیاز به تشریع جدید است نه نفی شریعت.یعنی نفی نیاز به پیامبران تبلیغی است نه نفی تبلیغ دین.این مباحث را در ده جلسه سخنرانی در حسینیهء ارشاد تحت عنوان خاتمیت بسط بیشتری داد.15در همین سال،چهار جلسه سخنرانی تحت عنوان جاذبه و دافعهء علی(ع)در حسینیهء ارشاد ایراد میکند(که در سال 1349 توسط حسینیه ارشاد منتشر میشود.)و مخصوصا بحث مفصلی دربارهء خوارج،جمود فکری آنها و خطر چنین خشکه مقدسیهایی را برای دین مطرح میسازد که اگر بخواهیم در راستای بحث خود طبقهبندیاش کنیم،میخواهد بگوید که مطرح کردن هر چیز نویی که در دین یافت نمیشود،به صرف عدم مطرح شدن آندر دین بدعت نیست.

 


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری