/90

قبسات،سال نهم،زمستان 1382 و بهار 1383،ص 255

_____________________________

3. نظریه مدنی بالطّبع

برخی از متفکّران، زندگی اجتماعی را متناسب با طبیعت بشر میدانند؛ یعنی انسان بر مبنای میل طبیعی و فطری خود، بهحیات اجتماعی گرایش دارد. افلاطون و ارسطو از طرفداران این نظریهاند(طبیبی، 1370: ص 83).

استاد مطهری، نظریات مربوط به زندگی اجتماعی را بر سه دسته تقسیم میکند:

1. نظریه طبیعی: در این نظریه، زندگی اجتماعی انسان، مانند زندگی خانوادگی است که هر یک از زوجین خود را جزئی ازیک کل تلقّی میکند و در نهاد هر یک از افراد، گرایش به حیات اجتماعی وجود دارد.

2. نظریه اضطراری: طبق نظریه اضطراری، زندگی اجتماعی از روی ناچاری است؛ چون افراد به تنهایی نمیتوانند زندگیخود را اداره کنند و به همکاری و تعاون نیاز دارند؛ بدین جهت، حیات اجتماعی را بر میگزینند (مطهری، 1372: ص 315).

از نظر علّامه طباطبایی، گرایش انسان به اجتماع امر اضطراری است؛ زیرا انسانها برای نیل به منافع مادّی خود، جامعه راتشکیل میدهند (نصری، 1382: ص 307).

نظر استاد مطهری که ضرورت جامعه فقط از جهت تأمین نیازهای زیستی بشر نیست، بلکه آدمی در بُعد روحی و معنوی خودبه حیات اجتماعی نیاز دارد و بسیاری از استعدادهای ذاتی و فطری او بدون جامعه به فعلیت نمیرسند و فقط با زندگیاجتماعی است که استعدادهای انسانی تحقّق مییابد، برخلاف دیدگاه علّامه طباطبایی است (همان، ص 307).

3. نظریه انتخابی: براساس نظریه انتخابی، افراد به سبب بهرهبرداری بهتر از مواهب حقیقی به حیات اجتماعی خود تن درمیدهند. استاد مطهری با استناد به پارهای از آیات قرآن، نظریه فطریبودن زندگی اجتماعی انسان را ارزیابی میکند وسرانجام، نظریه فطرت را با ارائه بیانی خاص از آن میپذیرد؛ سپس تفاوت اندیشه فیلسوفان یونان را با اندیشه برخاسته از وحی نیز مشخّص میسازد و میفرماید:

اجتماعی بودن انسان، در متن خلقت و آفرینش او پیریزی شده است و انسانها از نظر امکانات و استعدادها یکسان و همانند آفریده نشدهاند که اگر چنینآفریده شده بودند، هرکس همان را داشت که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد است و طبعاً نیاز متقابلی و پیوندی و خدمت متبادلی در کار نبود.خداوند انسانها را از نظر استعداد و امکانات جسمی و


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری