/90

اسلامی،فلسفه قدرتمندی همچون فلسفه ملا صدرا تکون یافت که هم مقبولترین فهم از آموزههای دینی را فراهم میآورد و هم بهترین ابزار برای دفع شبهات و پاسخ به اشکالات است.

از باب مثال،ایشان در تفسیر آیه«لو کان فیهما آلهه الا اللّه لفسدتا»که عموم مفسران آن را مضمون برهان تمانع دانسته و فهم عرفی از آن به هم رساندهاند،پس از تخطئه همه تفسیرهای پیشین و باطل دانستن آنها با استفاده از مبانی فلسفه ملا صدرا و مآلا با استفاده از قاعده محال بودن توارد دو علت بر معلول واحد،آن را تفسیر و معنا کرده است (مطهری،بیتا،115).شهید مطهری در فهم و دفاع فلسفی از دین،تنها به اصول دین بسنده نمیکرد،بلکه این امر را در فروع دین و احکام هم ساری و جاری میدانست.در کتابهایی نظیر جامعه و تاریخ،معاد،از عقل فلسفی برای فهم دین بهره جسته است و در کتابهایی نظیر«نظام حقوق زن در اسلام»،«مسئله حجاب»برای دفاع از موازین دینی بدان تمسک جسته است.

به نظر میرسد فلسفه در مقام دفاع از دین چه در اصول و چه در فروع،موفق عمل کرده است و برنامه شهید مطهری از این حیث قابل دفاع است،اما در مقام فهم دین هم در اصول و هم در فروع،فلسفه را پایه و متکا قرار دادن،ما را به وادیهای غیرقابل دفاع خواهد کشاند.

-مطهری و کلام جدید

میتوان گفت که عنوان«کلام جدید»در مجامع علمی و فرهنگ عمومی ما را که اینک نهتنها نام یک یا چند ماده درسی در برنامههای آموزشی دانشگاهی و حوزوی است،بلکه به صورت یک رشته علمی آکادمیک و دسیپلین درآمده است،اول بار شهید مطهری مطرح کرد.در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران،تدریس درس کلام که متن اصلی آن«شرح تجرید الاعتقاد»بود، برعهده ایشان گذاشته شده بود و او به جای خواندن متن «کشف المراد»و جراحیهای ادبی تعبیرات و جملات قدیمی کتاب یادشده،دغدغههای خود و دانشجویان را به بحث میگذاشت.

مطهری به عنوان یک الهیدان مسلمان و آشنا با منابع دین اسلام از یک سو و مطلع از شبهات مطرحشده در روزگار خود،که ذهن جوانها را مسئلهدار کرده بود،از سوی دیگر با غور و بررسی این منابع و تسهیل قرائتی نو از دین،به دفع شبهات آن روز و پاسخ به سؤالات دانشجویان میپرداخت. وقتی از ایشان سؤال میشد که آنچه شما به جای شرح تجرید الاعتقاد در کلاسهای کلام عرضه میکنید چیست، جواب میداد که اینها«کلام جدید»است.حاصل تلاشهای ایشان در این مسیر را میتوان در آثاری همچون«مقدمهای بر جهانبینی اسلامی»ملاحظه کرد.

-پانوشت:

1.مجموعه اثار شهید مطهری از حیث تنوع موضوعات،که سبب آن عمدتا دو موضوع یادشده است،بسیار گویاست. ایشان به عنوان یک الهیدان وقتی با تبلیغات گسترده مارکسیستها مواجه شد،برای ابطال نظریات آنها و نشان دادن چهره حقیقیشان بخش قابلتوجهی از وقت خود را صرف تهیه مقدمات و تعلیقات بر کتاب«اصول فلسفه و روش رئالیسم»کرد.اصل این کتاب توسط استاد وی،علامه طباطبایی،برای مقابله با این قائمه مادیگری که در کسوت علم،فلسفه و انقلاب به میدان آمده بود،نگاشته شد.تعلیقات محققانه،روشن و آسان یاب و آسانساز شهید مطهری بر کتاب یادشده،با آّ? معلومات،نکتههای حکیمانه و ژرفنگری نهفته در آنها سستی آموزههای ماتریالیسم دیالکتیکی را برای نسل جوان و دانشگاهی آن روزگار آفتابی کرد.بسیاری از طرفداران مارکسیسم بلکه ایدئولوگهای آنها با خواندن این مجموعه،بازگشتند.مجموعه«حرکت و زمان»،«علل گرایش به مادیگری»،«فطرت»و...با همین هدف تکون یافت.موضوعاتی مانند مهدی موعود(عج)و فلسفه تاریخ،نظام حقوق زن در اسلام و مسأله حجاب برای تبیین مفاهیم و آموزههای دینی نگاشته شد.

2.شهید مطهری از استادان بسیاری بهره برده و در آثار متعدد از آنها به نیکی یاد کرده است.در این میان سه استاد بر ذهن و زبان او تأثیر شگرفی نهادهاند و در تکوین شخصیت او نقش بیبدیلی داشتهاند:امام خمینی(ره)،آیت اللّه بروجردی(ره)و مرحوم علامه طباطبایی.

فلسفه اسلامی و فلسفه یونانی

حکمت الهی مشرق زمین سرمایه عظیم و گرانبهایی است که در پرتو تابناک اسلام به وجود آمده و به بشریت اهدا شده است،اما افسوس که عده قلیل و بسیار محدودی عمیقانه با این سرمایه عظیم آشنا هستند و از ناحیه بیخبران و دشمنان متعصب بر آن ستمها شده است.عدهای که اطلاعاتشان از فلسفه قدیم عموما از حدود افلاک تسعه و عقول عشره تجاوز نمیکند و چون فقط نام آن را شنیده و یا اگر به کتابها مراجعه کردهاند چیزی از آن سر در نیاوردهاند،خیال کردهاند فلسفه اسلامی همان است که درباره افلاک تسعه و عقول عشره بحث میکند و چون امروز بیاساسی نظریه افلاک روشن شده پس آنها میتوانند گردن برافرازند و خود را از فارابی و بو علی و صدرالمتالهین برتر شمارند.آری این عده میپندارند حکمت الهی اسلامی همان فلسفه قدیم یونانیان است و چیز علاوهای ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است.

اینان نفهمیده یا فهمیده جنایت عظیمی نسبت به اسلام و معارف اسلامی مرتکب میشوند.حکمت اسلامی با فلسفه یونان همان اندازه متفاوت است که فیزیک اینشتین با فیزیک یونان.دلایلی هست که حتی الهیات ابن سینا هم بهطور کامل به اروپا نرفته است و اروپاییان از این گنجینه ارزنده هنوز هم بیخبرند.(عدل الهی،ص 99-100)

پایان مقاله

 

 

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری