/90

 

 

کلیات علوم اسلامی، ج 2، (کلام و عرفان و حکمت عملی)، ص: 165

پس کسانی که به حکمت عملی قائلند، معتقدند که انسان یک سلسله تکالیف و وظایف دارد که همانها حکمتهای عملی است و عقل و خرد میتواند آنها را کشف نماید «1» حکمت نظری منقسم است به الهیات و ریاضیات و طبیعیات، علیهذا حوزه بسیار وسیعی دارد، اکثریت قریب به اتفاق علوم بشری را فرا میگیرد. ولی حکمت عملی منقسم میشود به اخلاق، تدبیر منزل، سیاست جامعه. چنانکه میبینیم حکمت عملی محدود است به علوم انسانی، البته نه همه علوم انسانی بلکه پارهای از آنها.

حکمت عملی از جنبههای مختلف محدود است: اولًا محدود است به انسان،شامل غیر انسان نمیشود. ثانیاً مربوط است به افعال اختیاری انسان، پس شامل کارهای غیر اختیاری بدنی یا روحی- که در قلمرو پزشکی و فیزیولوژی و روان شناسی است- نمیشود. ثالثاً مربوط است به «باید» های افعال اختیاری انسان که باید چگونه باشد و چگونه نباشد. از این رو با نیروی عقل از دستگاه ادراکی و با نیروی اراده از دستگاه اجرایی سروکار دارد، نه با خیال (از دستگاه ادراکی) و میل (از دستگاه اجرایی). از این رو بحث درباره اختیار انسان و مقدمات عمل اختیاری که چه مقدماتی رخ میدهد تا فعل اختیاری انسان صورت گیرد، و یا بحث درباره ماهیت اختیار که چیست و آیا انسان مجبور است یا مختار، از حوزه حکمت عملی خارج است و مربوط است به روان شناسی یا فلسفه. رابعاً حکمت عملی درباره همه «باید» ها بحث نمیکند، بلکه درباره آن عده از «باید» ها بحث میکند که «باید» های نوعی و کلی و مطلق و انسانی است نه «باید» های فردی و نسبی.

______________________________

(1). بلکه خود عقل، حاکم نیز هست؛ حاکم، قوه دیگر نیست.


 

 

 

صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری