• مسئله شناخت
/90

مسئلۀ شناخت، ص: 14

است، زیرا ایدئولوژی یعنی مکتبی که بایدها و نبایدها را مشخص میکند، مکتبی که انسان را به یک هدفی دعوت میکند و برای رسیدن به آن هدف راهی ارائه میدهد. ایدئولوژی میگوید: چگونه باید بود، چگونه باید زیست، چگونه باید شد، چگونه باید ساخت (از ماده سازندگی)، یعنی خود را چگونه باید بسازیم، طبق چه الگویی باید بسازیم، جامعه خودمان را چگونه باید بسازیم. ایدئولوژی به این امور پاسخ میدهد، میگوید: اینچنین باش، اینچنین زندگی کن، اینچنین بشو، اینچنین خود را بساز، اینچنین جامعه خود را بساز.

اینها همه «چرا» دارد؛ تو میگویی اینچنین باش، چرا باید اینچنین باشم و آنچنان نباشم؟ میگویی اینچنین زندگی کن، چرا اینچنین زندگی کنم؟ چرا آنچنان زندگی نکنم؟ میگویی اینچنین بشو، اینچنین خود را بساز، اینچنین هدف انتخاب کن؛ این چراها را «جهانبینی» پاسخ میدهد، میگوید: وقتی من میگویم اینچنین باش، چون هستی اینچنین است، ساختمان جهان اینچنین است، انسان چنین موجودی است، جامعه چنین حقیقت و ماهیتی دارد، چنین قوانین و سننی دارد، روان انسان چنین هویت و چنین قوانین و سننی دارد، جهان اینچنین یا آنچنان است. جهانبینی به ما خبر میدهد از [اینکه] چه هست، چه نیست، چه قانونی بر جهان و بر انسان حاکم است، چه قانونی بر جامعه حاکم است، حرکتها به سوی چه جهتی است، طبیعت چگونه حرکت دارد و اصلًا هستی چیست.

هر طور که ما در مورد جهانبینی فکر کنیم ناچار ایدئولوژی


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری