شرح منظومه، ص: 15
ثُمَّ عَلَی النَّبی هادِی الامَّة | | وَ آلِهِ الغرّ صَلوة جمَّة |
| | |
پس (از سپاس خدا)، بر پیامبر راهنمای است
و بر اهل بیت تابناک او درود فراوان
وَ بَعدُ فالعَبدُ الأَثیمُ الهادِی | | لا زالَ مَهدیا إلی الرِّشادِ |
| | |
و بعد، پس بنده گنهکار، هادی
که همواره به صواب رهنمون باد
یقولُ هاؤُم إِقرَؤوُا کتِابَیه | | مَنظومَتی لِسُقمِ جَهل شافِیه |
| | |
میگوید: بیایید کتاب مرا بخوانید
این منظومه بهبودی بخش بیماری نادانی است
______________________________ اگر خورشید بر یک حال بودی | | شعاع او به یک منوال بودی |
ندانستی کسی کاین پرتو اوست | | نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست |
جهان، جمله فروغ نور حق دان | | حق اندر وی ز پیدایی است پنهان |
چو نور حق ندارد نقل و تحویل | | نیاید اندر او تغییر و تبدیل |
| | |
همچنین است آوازها؛ اگر همیشه یک آواز را به یک نحو میشنیدیم هرگز آن را نمیشنیدیم. آری: «تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأَضدادِها».
اکنون که این سه مقدمه معلوم شد میگوییم ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محضه است و هیچ جنبه عدم و قوّه در او نیست، از نظر ظهور برای خود عین ظهور است، هیچ جنبه بطون و خفایی در او نیست؛ و اما از نظر ظهور برای ما چنین نیست، همان کمال ظهورش منشأ خفا و بطون برای ماست. چون او وجود نامحدود است و همه جا و همه وقت و با همه چیز هست و هیچ چیزی و هیچ جایی و هیچ زمانی از او خالی نیست، برای حواس ما و قوای ادراکی ما که محدودند قابل ظهور نیست. کمال ظهور ذات حق و لا نهایی وجودش سبب خفای از ماست. این است معنی این جمله که میگویند: «ذات حق از شدت ظهور در خفاست» و این است معنی سخن حکما که میگویند: «جهت ظهور و جهت بطون در ذات حق یکی است»، یعنی او که «هُوَ الظّاهِرُ وَ الباطِنُ» است چنین نیست که جزئی از وجودش ظاهر و جزء دیگر باطن است، او اساساً جزء ندارد، او تمام وجودش ظاهر و تمام وجودش باطن است. علی علیه السلام میفرماید:
وَ کلُّ ظاهَرٍ غَیره غَیرُ باطِن وَ کلُّ باطِنٍ غَیره غَیرُ ظاهِرٍ*. هر ظاهری غیر از خدا فقط ظاهر است و دیگر باطن نیست و هر باطنی غیر از خدا فقط باطن است و ظاهر نیست.
(مرحوم شیخ محمّد عبده در پاورقیهای نهج البلاغه این جمله را به غلط نقل و معنی کرده است).
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال | | نهان ز چشم جهانی ز بس که پیدایی |
| | |
(*) نهج البلاغه، خطبه 64.