• درسهای اسفار(3)
/90

درسهای اسفار، ج 3، ص: 15

است؟ جسم که غیر از ماده و صورت چیزی نیست و بنابراین نباید نوع جداگانهای به حساب آید. چرا آن را یک امر جداگانه میشمارند؟.

پاسخ این است که ماده از آن جهت که ماده است خودش یک نوع مستقل است و صورت از آن جهت که صورت است یک نوع مستقل است ولی همین دو نوع به اعتبار دیگر یک نوع دیگر به وجود میآورند و به این اعتبار هیچ کدام نوع نیستند.

ترکیب خاص جسم از ماده و صورت

حال مسئله دیگری مطرح است و آن این است که شما میگویید جسم در خارج مرکب از ماده و صورت است و ماهیت در ذات خودش مرکب است از جنس و فصل. یک اصل واضح در مورد مرکب این است که هر مرکبی با وجود همه اجزاء پدید میآید و با انتفای یکی از اجزاء از بین میرود: «الکل یوجد بوجود جمیع الاجزاء و ینتفی بانتفاء احد الاجزاء». سؤال این است که آیا در اینجا هم مطلب از همین قرار است؟ آیا جسم که مرکب است از ماده و صورت، با انتفای هر یک از ایندو، معدوم میشود و آیا ماهیت که مرکب است از جنس و فصل، با انتفای هر یک از ایندو معدوم میشود؟ یا نه، این یک مرکبی است که یک وضع استثنایی دارد؛ یعنی ممکن است که ماده منتفی شود ولی کل که مرکب است منتفی نشود و یا جنس منتفی شود بدون اینکه کل منتفی شود؟ اگر چنین است آنوقت این سؤال پیش میآید که مگر قاعده کلی عقلی «الکل ینتفی بانتفاء احد الأجزاء» استثناپذیر است؟! چگونه است که ماده جزئی از جسم است و با انعدام ماده، جسم معدوم نمیشود و چگونه است که جنس جزئی از ماهیت است و در عین حال با انعدام جنس، ماهیت معدوم نمیشود؟ جواب این است که این مرکب یک وضع استثنایی دارد ولی در عین حال قاعده عقلی استثنا نخورده است. پس قضیه چیست «1»؟با دو تعبیر میتوانیم مطلب را بیان کنیم: یکی تعبیری که مرحوم آخوند در متن بر آن تکیه کرده است و دوم، تعبیر دیگری از ایشان که در جای دیگری آمده و حاجی در حاشیه به آن اشاره کرده است «2». تعبیری که در متن آمده این است که علت اینکه با تبدل

______________________________
(1). این مطالب با این توضیح و ترتیب در اینجا ذکر نشده است و من برای اینکه مطلب مفهوم باشد این توضیحات را عرض میکنم.

(2). [در کلام استاد بیان دوم کاملًا مشخص نشده است ولی مراد ایشان ظاهراً قاعده «حقیقة الشیء فصله الاخیر» است که در چند صفحه بعد توضیح داده شده است.]


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری