/90

نبرد حق و باطل، ص 32

خود مانند یک جریان خودکار طبیعی پیش برود و زمانش برسد. وقتی زمان و دوره و تاریخش رسید خودش به وجود میآید.

نظریه اسلام

نظر اسلام درست بر خلاف نظر مارکسیسم است. قرآن- همان گونه که در آغاز این بحث اشاره کردیم- جریان هستی را بر اساس حق میداند و حق را اصیل معرّفی میکند و در مقابل، هر چند باطل را نفی نمیکند امّا آن را اصیل نمیداند. از این رو قرآن به تاریخ خوشبین است و برای انسان اصالت قائل است. قرآن نمیگوید انسان فقط یک ابزار است و در مسیر یک جبر کور واقع شده است، چون برای ایمان اصالت قائل است. اسلام برای انسان یک گرایش ذاتی به صداقت و امانت و عدالت معتقد است. به تعبیر قرآن انسان حنیف است، حق گراست؛ یعنی میل به کمال و خیر و حق بالفطرة در او وجود دارد؛ در عین حال از آزادی و اختیار برخوردار است و لذا ممکن است از مسیر خودش منحرف شود و حق کشی کند، ظلم کند، دروغ بگوید؛ قرآن اینها را به صورت یک جریانهای موقّت میپذیرد.

پس در این بینش، باطل به عنوان یک امر نسبی و تبعی و به عنوان یک نمود و یک امر طفیلی مطرح میشود. ظلم که پیدا میشود از کجا پیدا میشود؟ از اینجا پیدا میشود که ستمگر، آن حسّ ملکوتی و خدایی خودش را به جای آنکه در مسیر خدایی ارضاء کند در مسیر غیر خدایی و شیطانی ارضاء میکند.

بطلان و شر از یک نوع تغییر مسیر پیدا میشود که لازمه مرتبه وجودی انسان یعنی مختار و آزاد بودن انسان است. حق اصیل است و باطل غیر اصیل، و همیشه بین امر اصیل و غیر اصیل اختلاف و جنگ است، ولی این طور نیست که حق همیشه مغلوب باشد و باطل همیشه غالب. آن چیزی که استمرار داشته و زندگی و تمدّن را ادامه داده حق بوده


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری