/90

جهانبینی توحیدی، ص56

آسمان و هرچه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد مقصود این است که این امور طوری آفریده شدهاند که رام انسان و مورد استفاده و بهرهبرداری انسان هستند. در این آیات، همه، سخن از رام بودن اشیاء برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیاء. ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخّر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است.

در مفهوم کلمه «تسخیر» معنی اکراه و اجبار نیامده است؛ مثلًا عاشقْ مسخّر معشوق، مرید مسخّر مراد، متعلّم مسخّر معلم و مردم عادی غالباً مسخّر قهرماناناند، ولی مجبور نیستند. لهذا حکمای اسلامی هوشمندانه اصطلاح «فاعلیت بالتّسخیر» را از «فاعلیت بالجبر» تفکیک کردهاند. البته در هر اجباری رام کردن هست، ولی هر رام کردنی اجبار نیست.

در اینکه اصطلاح قرآن در مفهوم این کلمه این است شکی نیست، ولی من اکنون نمیدانم که این اصطلاح، اصطلاح خاص قرآن است و قرآن برای تفهیم یک حقیقت فوقالعاده بدیع در جریان خلقت- که فعالیت قوای طبیعی از نوع فاعلیت تسخیری است نه جبری و نه به خود واگذاشته- به مفهوم اصلی کلمه تبلور بخشیده است و یا قبل از قرآن هم این اصطلاح رایج بوده است.

از اینجا معلوم میشود که تعبیر برخی کتب لغت مانند المنجد که تسخیر را به معنی «تکلیف غیر بدون اجرت» گرفتهاند، چقدر نارساست! این لُغَویین اولًا این لغت را تنها در مورد رابطه اجتماعی و اختیاری انسانها به کار بردهاند و ثانیاً اجبار و اکراه را در مفهوم آن الزاماً وارد کردهاند، و حال آنکه قرآن در مورد رابطه تکوینی به کار برده بدون آنکه الزاماً اجبار و اکراه را در مفهوم آن وارد کرده باشد.

آیه مورد نظر رابطه تکوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان میکند که «رابطه تسخیری عموم برای عموم» است و میتوان گفت از


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری