• تعلیم و تربیت در اسلام
/90

تعلیم و تربیت در اسلام، ص:17

است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا این تنور را داغ کنید، و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است، شما آتشگیره از خارج میآورید، آنقدر زیر این چوبها و هیزمها آتش میدهید تا خود اینها کم کم مشتعل بشود و تنور با هیزم خودش مشتعل گردد. چنین به نظر میرسد که آنجا که راجع به عقل و تعقل در مقابل علم و تعلّم بحث میشود، نظر به همان حالت رشد عقلانی و استقلال فکری است که انسان قوّه استنباط داشته باشد.

دو نوع علم

جملهای دارند امیرالمؤمنین که در نهج البلاغه است و من مدتها پیش، ذهنم متوجه این مطلب شده بود و شواهدی هم برایش جمع کردهام. میفرمایند: الْعِلْمُ عِلْمانِ (و در یک نقل دیگر: الْعَقْلُ عَقْلانِ): عِلْمٌ مَطْبوعٌ وَ عِلْمٌ مَسْموعٌ (یا: عَقْلٌ مَطْبوعٌ وَ عَقْلٌ مَسْموعٌ) وَ لاینْفَعُ الْمَسْموعُ اذا لَمْ یکنِ الْمَطْبوعُ «1». علم دو علم است: یکی علم شنیده شده یعنی فرا گرفته شده از خارج، و دیگر علم مطبوع.

علم مطبوع یعنی آن علمی که از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد، علمی که انسان از دیگری یاد نگرفته و معلوم است که همان قوّه ابتکار شخص است. بعد میفرماید: و علم مسموع اگر علم مطبوع نباشد فایده ندارد، و واقعاً هم همین جور است. این را در تجربهها درک کردهاید؛ افرادی هستند که اصلًا علم مطبوع ندارند. منشأ آن هم اغلب سوء تعلیم و سوء تربیت است، نه اینکه استعدادش را نداشتهاند. تربیت و تعلیم جوری نبوده که آن نیروی مطبوع او را به حرکت درآورد و پرورش بدهد.

سیستم آموزشی قدیم و پرورش عقل

اغلب، سیستم آموزشی قدیم خودمان همین جور بوده. شما میبینید که افرادی- حال یا به علت نقص استعداد و یا به علت نقص تعلیم و تربیت- نسبت به آن معلوماتی که آموختهاند درست حکم ضبط صوت را دارند. کتابی را درس گرفته، خیلی هم کار کرده، خیلی هم دقت کرده، درس به درس آن را حفظ کرده و نوشته و یاد گرفته. بعد مثلًا مدرّس شده و میخواهد همان درس را بدهد. آنچه که در این کتاب و در حاشیهها و شرح آن

______________________________
(1). حکمت 331


صفحه:
کتابخانه دیجیتال بنیاد شهید مطهری